وقتی می گوییم نقاشی، اولین چیزی که به ذهنمان خطور میکند ترکیبی از رنگهایی است که به زیبایی در یک بوم قرار میگیرند. در واقع هنر نقاشی با استفاده از رنگ معنا پیدا میکند. از رنگ به عنوان روح نقاشی میتوان استفاده کرد، رنگ یک ماده جادویی است که به اشکال مختلف به وجود میآید، از رنگهای متفاوت در هنر نقاشی میتوان در درک بهتر مفاهیم نقاشی استفاده کرد.
از بُعد دیگر، نقاشی در واقع هنر به تصویرکشیدن مفاهیم مختلف است حال این هنر چه با دست کشیده شود و چه با دهان و چه با پا مهم نیست بلکه مهم این است آثاری ارزشمند خلق شود و ببینده را محو تماشای اثر خود کند.
ما در ایران با افراد بسیاری رو به رو میشویم که با وجود معلولیت از هنرمندان خوب کشورمان هستند از جمله مهرناز بهرامی که خالق نقاشیهای بسیار زیبا با موضوعات عمیق و مفهومی است.
مهرناز از همان کودکی نقاشی میکند و در بزرگسالی این کار را به طور جدی ادامه میدهد.
او دارای معلولیت جسمی-حرکتی و ساکن زاهدان است.
این هنرمند ۲۷ ساله موفق به خلق تابلوهایی بسیار زیبا و هنرمندانهای شده است که توانسته سالانه بسیاری از افراد را به خود جلب کند.
هر کدام از نقاشیهای او به نوعی بیانگر ایده و احساسات درونیاش است که با ذوق و شم هنری فراوان آنها را ترسیم کرده است. خلاقیت بسیار زیاد، دید دقیق هنری، شناخت خوب از رنگها، آشنایی با تمامی ابزارهای نقاشی، صبر و پشتکار از جمله مواردی است که او به عنوان یک نقاش خلاق دارد.
او اولین فرزند خانواده است و برای اثبات خود به اطرافیان و خانواده، با فروش نقاشیهایش توانسته است به استقلال مالی و رضایت از خود دست پیدا کند.
حضور در نمایشگاههای تهران و زاهدان و همچنین شرکت در مسابقات پارالمپیک معلولین ژاپن ۲۰۲۰ از افتخارات اوست.
مهرناز زندگی را همانند یک نقاشی تصور میکند و میگوید زندگیات را خودت نقاشی کن با هر رنگی که خودت آن را میپسندی اگر رنگهای تیره به کار ببری زندگیات نیز تیره خواهد بود پس سعی کن رنگهای شاد وروشن انتخاب کنی تا زندگیات آنطور که دوست داری به چشمت زیبا نمایان شود.
درباره کتاب
کتاب «قلم، قلمم را فریاد کن» از انتشارات پارسیان البرز کرج، اثری از شاعر دارای معلولیت به نام حمیده محمدپور از شاعران روزگار ما است که با پشتکار و تلاش چندینساله پا به عرصه شعر سپید گذاشت. شاعر در این کتاب کلمات را به زیبایی به تصویر می کشد و با سرودن اشعار لطیف و روان توجه همگان را به شعر معطوف می دارد.
درباره نویسنده
حمیده محمدپور در شهر بابل به دنیا آمده است. او از بدو تولد دچار معلولیت می شود. به دلیل عدم وجود امکانات تحصیلی، نهضت سوادآموزی را برای تحصیل انتخاب می کند اما به دلیل مشکلات پیش رو و برخلاف میل باطنی از ادامه تحصیل منصرف می شود. در طی سال هایی که به اجبار از درس و مدرسه عقب می ماند شروع به خواندن کتاب های مختلف می کند که همین موضوع او را به نوشتن ترغیب می کند. در نوجوانی و ابتدای ورودش به دنیای نویسندگی داستاننویسی را به صورت مبتدی و سپس به طور حرفهای آغاز می کند و موفق به چاپ داستان کوتاه به نام «من و پدر بزرگم» در مجله استانی می شود. همچنین در زمستان 98 در جشنواره داستاننویسی کشوری صاحب رتبه می گردد.
حمیده از روزی یاد می کند که خواهرش کتاب اشعار شاملو را به عنوان هدیه به او می دهد کتابی که تکتک شعرهایش خلا تنهایی او را پر می کند و هر زمان که دلش می گیرد این شعرها مرهمی می شوند بر درد هایش. تا اینکه رفتهرفته و با مرور هر روز شعرهای این کتاب یک حس درونی او را به سرودن شعر تشویق می کند. او میگوید هیچوقت تصور نمی کردم روزی برسد که کتابم به چاپ مجدد برسد ، اما با استقبال مردم به این نتیجه رسیدم که شعرها پلهایی هستند میان احساسات درونی و بروزدادن آن که به لطیفترین شکل ممکن اتفاق میافتد.
در آخر نویسنده با این جمله صحبت هایش را پایان میدهد: من معتقدم هنر داستاننویسی به بنای ساختمان شباهت دارد که با زاویه دید مختلف نوشته می شود که گاهی با دیالوگ و گاهی با فضاسازی مسیرش را طی می کند.از نظر من نویسنده باید اشخاص داستانش را خوب و محکم اسکلتسازی کند تا بتواند خواننده را جذب و به داخل داستان بکشاند زیرا داستان خوب داستانی است که خواننده را به فکر وادار کند و به چرایی بکشاند.
منبع:پیک توانا