” ساعت را تنظیم می کنم برای لبخند بعد از طلوع آفتاب. زمانی که چشمانم را باز می کنم و نمی بینم روشنایی را. از دلم خواسته ام،به همان اندازه حس کند که چشمانم می توانست ببیند. ندیدن نقص نی... بیشتر بدانید
حسین مدعی که متولد 1357 و دارای معلولیت جسمی حرکتی شدید است به همراه اکرم زارع سال هاست که کلبه ای از جنس عشق ساخته اند و با وسیله کمک توانبخشی بریس و عصا و کارمند آتش نشانی. دارای 2 فرزند د... بیشتر بدانید
“سیروس ذکایی” را می شناسند آنهایی که سروسری با ادبیات و شعر دارند. همان هایی که یک روز از هفت روز هفته را در انجمن های ادبی گرد هم می آیند تا زیبا ترین کلمه های دنیای ذهنشان را ب... بیشتر بدانید
توی سر بالایی ها، سختی ها، لنگ زدن ها، نشدن ها و نرسیدن ها پای ایمانمان را وسط کشیدیم و کم نیاوردیم. اصراری نداشتیم ولی جرات آن را پیدا کردیم کنار سفره ی زندگی،به یک«لقمه نان» اضافه تر فکر ک... بیشتر بدانید
می چان که به عقد یوسف درآمده است نام مریم را برای خود برگزیده است. یوسف آی میگوید: شش ماه با هم از طریق اینترنت صحبت کردیم. در همان صحبت اول عاشقش شدم و او را به روستایمان دعوت کردم. به خان... بیشتر بدانید
محسن حسینیطه و معصومه نوری دو نفر از آدمهایی هستند که هر روز در کوچه و خیابان از کنار ما عبور میکنند…. کم و بیش مثل ما فکر میکنند، خواستههایی مثل ما دارند و دوست دارند مثل همه ما... بیشتر بدانید
احمد 25 سال دارد و فاطمه هم همین طور. احمد دو دست ندارد و فاطمه دو پا، احمد با دستانی که ندارد حیاط خانه را آبیاری می کند و فاطمه هم روی صندلی چرخدار برای شوهرش آشپزی می کند، غذایی با چاشنی... بیشتر بدانید
نشانی نداشتند… از پدر و مادر… انگار دیگر قید سراغ گرفتن در خیابانهای شلوغ و گشتن در کوچه های پیچ در پیچ چند متری را زده بودند.. دیگر نمی خواستند به هیچ آدرس و تاریخی مراجعه کنند.... بیشتر بدانید
من در تــن خـــود رگ کيــانی دارم در رگ همه خــــون پهلـــــوانی دارم بگذشته هــزار و چارسد سال و هنوز در دست درفـــــش کـــاويانــی دارم دکتر جلال خالقی مطلق از برجسته ترين پژوهندگان... بیشتر بدانید
گم شدن در کم شدن دین من است نیستی در هستی آیین من است حال من خود در نمیآید به نطق شرح حالم اشک خونین من است کار من با خلق آمد پشت و روی کافرین خلق نفرین من است تا پیاده میروم در کوی دوست... بیشتر بدانید