انسان با توانایی مشخصی در دیدن و شنیدن به آسانی با دیگران ارتباط کلامی برقرار کرده و ذهنی فعال و تعلیم پذیر دارد. ما همیشه اینگونه نیست چون انسانهایی هم هستند که به علت نقصی مادرزادی، یا عارضی در قوای جسمانی و یا روانی در انجام تمام یا بخشی از ضروریات زندگی فردی یا اجتماعی با مشکل مواجهند…
تأثیر هدفمندسازی یارانهها بر زندگی معلولین
توسط: دکتر فریده حلمی
helmi_farideh@yahoo.com
f_helmi@gsi.ir
چکیده
انسان موجودی راست قامت با دو پا و دو دست است، که دو پا را برای گام برداشتن و دو دست را برای انجام کارها استفاده میکند؛ همین انسان با توانایی مشخصی در دیدن و شنیدن به آسانی با دیگران ارتباط کلامی برقرار کرده و ذهنی فعال و تعلیم پذیر دارد.
اما همیشه اینگونه نیست چون انسانهایی هم هستند که به علت نقصی مادرزادی، یا عارضی در قوای جسمانی و یا روانی در انجام تمام یا بخشی از ضروریات زندگی فردی یا اجتماعی با مشکل مواجهند، این گروه را معلولین و عارضه آنها را هم معلولیت گفتهاند. طبیعی است در جامعه یا اجتماعی که بیشتر بر اساس نیازها و تواناییهای اکثریت انسانها و نه این گروه اقلیت شکل گرفته بر معلولین هزینههایی تحمیل شده و میشود. برای گروه اقلیتی که درست یا نادرست معلولین نامیده شدهاند و بیشتر آنها بی کارند یا درامد مکفی ندارند هر گونه افزایش هزینههای ثابت یا متغیر زندگی تأثیرهای منفی کوتاه مدت و دراز مدت بر کیفیت زندگیشان خواهد داشت.
بی تردید وقتی افزایش درامدی نباشد اما هزینههای ضروری و حیاتی معلولین افزایش یابد مشکلات و محدودیتهای زندگی این قشر آسیب پذیر دو چندان میشود که حاصلی جز محرومیت باز هم بیشتر از حقوق انسانی عزتمند به دنبال نخواهد داشت. به نظر میرسد اعمال طرح هدفمندسازی یارانهها که ظاهراٌ به هدف اصلاح الگوی مصرف و تحقق تدریجی عدالت به مفهوم واقعی بوده اگر همراه و توأم با بسته حمایتی خاص از معلولین و نگرشی دقیق به ضروریات زندگی آنان نباشد این اقلیت را بیش از پیش به چالش خواهد انداخت.
کیست که نداند معلول به ویژه جسمی- حرکتی و باز هم مخصوصاٌ معلولین ضایعات نخاعی محبوس در خانهها یا آسایشگاهها هزینههای ماهانه قابل توجهی دارند که اگر حتی مستمری بگیر بهزیستی هم باشد و از یارانه نقدی تخصیصی هم استفاده کنند بجایی نمیرسد، در اینجاست که نبود بسته حمایتی دولت از این قشر در اعمال طرح آزاد سازی قیمتها یا هدفمندسازی یارانهها سخت احساس میشود و توجه ویژه و سریع مسئولین ذیربط را میطلبد تا با چاره اندیشی به موقع و درست بر محرومیت باز هم بیشتر شمار زیادی از معلولین نیفزایند.
اگر پاهایت توان دویدن ندارند
با دلت؛ دویدن را آغاز کن
با دلت؛ به سوی جاده موفقیت حرکت کن
اگر دستهایت یاری نمیکنند
با عشق؛ جای خالی دستها را پُر کن
و همچون بالهای یک پرنده
به اوج آسمانِ خودباوری پَر بکش
زیرا با بال شکسته پر کشیدن هُنر است
این را همه پرندگان میدانند
اگر چشمهایت؛ قدرتِ نگریستن ندارند؛
با چشم دلت ببین؛ با عشق ببین؛
اگر گوشهایت، آواز پرندگان را نمیشنوند؛
و کلامی بر زبانت جاری نمیشود؛ ملودی تمام آوازها را ،
در بیکرانِ قلب مهربانت تداعی کن؛
و صدای امواج آرام دریا را؛
در لابه لای کتابچهی زندگی حس کن؛
خدا را حس کُن و عاشق باش؛
عاشق رفتن؛ عاشق رسیدن؛ و عاشق نفس کشیدن
وقتی از انسان صحبت میشود به طور معمول این ویژگیها به ذهن میآید:
موجودی راست قامت با دو پا و دو دست است، که دو پا را برای گام برداشتن و دو دست را برای انجام کارها استفاده میکند.همین انسان با توانایی مشخصی در دیدن و شنیدن به آسانی ارتباط کلامی برقرار کرده و ذهنی فعال و تعلیم پذیر دارد. میتواند بخواند، بنویسد و در کل خود را با شرایط محیطی و قوانین حاکم بر جامعه سازگار سازد.
آری در بیشتر همنوعان ما شرایط فوق محرز است اما متأسفانه شماری که در اقلیتند با نداشتن دست و پا یا داشتن دست و پای نافرمان، چشم و گوشی که نمیبیند و نمیشنود با اکثریت برخوردار از شرایط فوق تفاوت دارند. این اقلیت که معلولین نامیده میشوند به علت نقصی مادرزادی، یا عارضی در قوای جسمانی و یا روانی در انجام تمام یا بخشی از ضروریات زندگی فردی یا اجتماعی با مشکل مواجهند؛ این ناتوانی را معلولیت گفتهاند. پس معلولیت، به ناتوانی در انجام تمام یا قسمتی از فعالیتهای عادی زندگی فردی یا اجتماعی به علت وجود نقصی مادر زادی یا عارضی، در قوای جسمانی یا روانی اطلاق میشود.
انواع معلولیت که از خفیف، متوسط، شدید، تا خیلی شدید متغیر بوده به ترتیب کاهش آمار افراد درگیر به صورت زیر است:
§ جسمی حرکتی 36%
§ ذهنی 27%
§ بینایی 16%
§ شنوایی 14%
§ گفتاری 7/4%
§ روانی 3/2%
§ چند معلولیتی ؟%
میزان شیوع معلولیت در جهان 2/.% تا 21% بوده و در ایران با احتساب معلولیتهای خفیف بین 10- 7% است.
طبیعی است در جامعه یا اجتماعی که بیشتر بر اساس نیازها و تواناییهای اکثریت انسانها و نه این گروه اقلیت شکل گرفته بر معلولین هزینههایی تحمیل شده و میشود. آری آنها ناگزیرند:
ü برای برخورداری از مسکن مناسب و تداوم زندگی شرافتمندانه
ü برای افزایش توانمندی و حفظ همان قدر سلامتی که دارند
ü برای جبران نارساییهای اجتماعی و کسب مهارتهای خاص
ü برای حضور در کنار همنوعان به ظاهر سالم خود
ü برای اثبات به خود و دیگران که با محدودیتهای خرد و کلان هم میتوان با اراده و پشتکار مثمر و موفق بود
ü برای… و دلایل فراوان دیگر هزینههای گاه سرسام آوری را متحمل شوند.
هزینههای زندگی در دو دسته کلی زیر گنجانده میشود:
· هزینههای ثابت (از قبیل: هزینه فرزندان، هزینه مسکن، هزینه پرداخت اقساط مختلف و انواع بیمهها)
· هزینههای متغیر (از قبیل: خورد و خوراک، پوشاک، قبوض آب، برق، گاز و تلفن، هزینه برای بهداشت و درمان، هزینه آموزش و فراگیری در سطوح مختلف، هزینه برای تفریح و مسافرت، هزینه برای تعمیرات منزل، هزینه برای سوخت و بنزین یا ایاب و ذهاب)
برای گروه اقلیتی که درست یا نادرست معلولین نامیده شدهاند و بیشتر آنها بی کارند یا درامد مکفی ندارند هر گونه تغییر در هزینههای ثابت یا متغیر، زندگی نه چندان آسان آنان را سختتر کرده و خواه نا خواه در دراز مدت این قشر را با مشکلات عدیده ای مواجه میکند.
در شرایطی که معلولین یا خانواده آنها برای تأمین مخارج اصلی و ضروری زندگی (از قبیل هزینههای بالای پرستاری در معلولیت شدید، مخارج بالای فیزیوتراپی، تهیه وسایل توانبخشی، خریداری داروهای گاه خیلی گران و تأمین تغذیه خاص و سرشار از مواد پروتئینی و مکملهای درمانی) با مشکل مواجهند چه جای صحبت از تأمین هزینه بالای دانشگاهها، هزینه سفر و تفریح یا حضور در کنسرتها، تئاترها، یا مراکز فرهنگی و ورزشی است که معلول یا خانواده او گاه حتی برای تأمین هزینه رفت و آمد به آن جور مراکز هم واماندهاند چه رسد به تامین مخارجی که برجهای زندگی! نامیده شده اند.
پر واضح است شمار زیادی از معلولین با توجه به شرایط خاص جسمانی و نامناسب بودن وسایل حمل و نقل عمومی برای جابهجایی ناگزیر به پرداخت بهای خیلی بیشتر میشوند.
هر گونه افزایشی در مخارج ضروری و حیاتی معلولین مشکلات زندگی این قشر آسیب پذیر را دو چندان خواهد نمود و محرومیت باز هم بیشتر از حقوق انسانی عزتمند را به محدودیتهای آنها خواهد افزود. به نظر میرسد اعمال طرح هدفمندسازی یارانهها که ظاهراٌ به هدف اصلاح الگوی مصرف و تحقق تدریجی عدالت به مفهوم واقعی بوده اگر همراه و توأم با بسته حمایتی خاص از معلولین و نگرشی دقیق به ضروریات زندگی آنان نباشد این اقلیت را بیش از پیش به چالش خواهد انداخت.
یک معلول تا زنده است تنها برای تداوم زندگیاش ناگزیر به تأمین تمام یا بخش زیادی از مخارج زیر است:
ü مراقبتهای پزشکی و پرستاری
ü دارو و تجهیزات
ü وسایل توانبخشی و تعمیر آنها
ü مسکن و مناسب سازی آن، قبوض، سوخت یا ایاب و ذهاب
ü خریداری یا تعمیر وسایل ضروری زندگی
ü کسب مهارت و آموزش، تغذیه، پوشاک
البته مشخص است که مخارج گاه دراز مدت (مانند خریداری وسایل منزل یا مناسب سازی محل سکونت) و گاه روزانه (مانند خوار و بار یا مواد غذایی) است:
تأمین تمامی یا گاه حتی بخشی از مخارج ضروری فوق که گاه با جهش و افزایش قیمتها هم روبرو میشود برای معلول خوش بخت و اقبال شاغل با دریافتی ثابت هم دشوار است چه رسد به معلول بی کار که احساس سربار بودن و اعمال هر گونه هزینه بیشتر بر خانوادهاش را ظلم مضاعف میپندارد اما کاری از او ساخته نیست.
کیست نداند که معلول به ویژه جسمی- حرکتی و باز هم مخصوصاٌ معلولین ضایعات نخاعی محبوس در خانهها یا آسایشگاهها هزینههای ماهانه قابل توجهی دارند که اگر حتی مستمری بگیر بهزیستی هم باشند و از یارانه نقدی تخصیصی هم استفاده کنند بجایی نمیرسد، در اینجاست که نبود بسته حمایتی دولت از این قشر در اعمال طرح آزاد سازی قیمتها یا هدفمندسازی یارانهها سخت احساس میشود.
یکی از نکات مهم و اساسی مندرج در سند چشم انداز و اصول و سیاستهای کلی نظام، قانون نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی و قانون هدفمندی یارانهها، اختصاص بخشی از منابع آن برای تقویت نظام تأمین اجتماعی است، به عبارت دیگر در این قانون منابع حاصل از آزاد سازی قیمتها به سه بخش تقسیم میشود:
· بخش اول جهت جبران هزینههای مردم.
· بخش دوم جهت جبران هزینههای دولت بعنوان یک مصرف کننده بزرگ با توجه به حجم بالای تصدیهای دولت نه بعنوان حاکم.
· بخش سوم جهت جبران هزینههای بخشهای حمایتی و بیمهای حوزه رفاه و تأمین اجتماعی (که نهاد پوشش دهنده بهزیستی و اقشار آسیب پذیر به ویژه معلولین است) .
به نظر میرسد بسته حمایتی صنایع که در قانون پیش بینی نشده بود جایگزین همه یا بخش قابل توجهی از هزینههای بخشهای حمایتی حوزه رفاه و تأمین اجتماعی شده باشد. در طرح آزاد سازی قیمتها بیمههای اجتماعی و تأمین اجتماعی متأسفانه محروم و مغفول مانده چنانکه در حال حاضر هیچ بسته حمایتی از صندوقهای بیمه گر اجتماعی در قانون هدفمندی یارانهها مطرح نیست. علیرغم آنکه به موجب قانون نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی و بر اساس تجارب علمی و عملی دنیا، حوزه رفاه و تأمین اجتماعی (بخشهای بیمهای و حمایتی) بایستی محوریت و راهبری بحث تسهیم و توزیع یارانهها را بر عهده داشته باشند ولیکن در حال حاضر حضور وزارت امور اقتصادی و دارایی، مرکز آمار ایران، بانک مرکزی، رئیس ستاد سوخت و رئیس سازمان ثبت احوال در حوزه قانون هدفمندی یارانهها بسیار پر رنگتر و فعالتر از حضور وزارت رفاه و تأمین اجتماعی و توابع آن است.
متأسفانه آمار دقیقی از معلولین تحصیل کرده، یا شاغل و با درآمد مکفی ایران نیست یا اگر هست امکان دسترسی به آن فراهم نشد؛ در هر صورت جای چند پرسش ساده اما ضروری است که پاسخش حتما برً مسئولین و متولیان امور معلولین پوشیده نیست:
1. تصور میکنید چند درصد معلولین مدارک تحصیلی بالا دارند یا داری مهارتهای فنی حرفهای یا هنری جاذب برای بازار کارند؟
2. فکر میکنید چند درصد معلولین واجد شرایط فوق آنقدر بخت یارشان بوده که شاغل شوند؟
3. آیا میدانید چند درصد از شمار کم معلولین شاغل درامد مکفی و ثابت دارند؟
4. فکر میکنید چند درصد معلولین هزینهها و مخارج بالای زندگیشان تنها با حقوقشان تأمین میشود؟
لزومی ندارد بدبین باشید حتی با نگاه خیلی خوشبینانه به پاسخها وضع اسفبار معلولین تا پیش از طرح آزاد سازی قیمتها هم بر کسی پوشیده نبوده تا چه رسد به پس از اجرای طرح هدفمندی یارانهها.
پاسخ به این سوال که چگونه انتظار دارید معلول محروم بی درآمد یا کم درامد زیر بار فشار طاقتفرسای مشکلات مالی تاب بیاورد و عزت نفس و کرامت انسانی او محفوظ بماند هر وجدان بیداری را متأثر و متأسف خواهد نمود.
آیا با این شرایط باز هم مسئولین ذیربط و دست اندر کار امور معلولین میتوانند بی تفاوت باشند و به سیاست باری به هر جهت ادامه دهند؟
آیا نمیدانند اگر هر چه سریعتر در این مهم چاره اندیشی نکنند، با بی تدبیری و امروز و فردا کردن بر فلاکت و فقر شمار زیادی از معلولین خواهند افزود؟
مسئولین به ویژه متولیان امور معلولین آیا تصور نمیکنید زمان گوش سپردن به فریاد انبوه آلام و محرومیتهای سالها مانده بر دل پر درد معلولین سرفراز میهن اسلامی فرا رسیده باشد؟
آیا با این وضعیت بی تفاوت بدون یا کم اثر بودن را باز هم میتوانید تائید کنید؟
به باد حادثه بالم اگر شکسته چه باک خوشا پریدن با این شکسته بالیها