دکتر محمد رضا بيگدلی
مقام انسان،انسانيت و حقوق انسانها،از ديرباز مورد توجه و موضوع بحث بوده است.در آثار فلاسفه و انديشمندان دوره باستان،در نوشته های دانشمند اسلامی،سرانجام در کتب متاخرين،به اقتضای مورد در اين بحث شده است.
در رفتار و گفتار انبياء تاييد کرامات انسانی و آزاديها و حقوق انسانها بهويژه کودکان و معلولان تاکيد بر رعايت اين حقوق و آزاديها ميشود و آنهايی که به هر شکلی و در هر مقامی،به اين حقوق تعرض رواداشتهاند مورد اعتراض و سرزنش قرار گرفتهاند.که اين همه،نشان از اعتبار انسان و اهميت حقوق وي دارد.صرفنظر از بحث دربارهی مکاتب فلسفی و حقوقی و قطع نظر از تئوری حقوق الهی و فطری يا حقوق طبيعی از سويی و دکترين حقوق تحققی و موضوعه از سوی ديگر،آنچه که اين مکاتب در آن اتفاقنظر دارند.شناسايی حقوق انسانها و احترام قولی و عملی بدين حقوق است.
اما دريغ که باوجود اين واقعيات،پيوسته حقوق انسانها به ويژه معلولان از سوی برخی قدرتمندان و دولتمردان به انحاء گوناگون مورد تعرض قرار گرفته،که اين خود از جانبی بحثهاي فلسفی و حقوقی خاصی را به وجود آورده و از جمله پيدايش مکاتبی چون اصالت فرد و مکتب اصالت اجتماع را باعث گرديده و از جانبی ديگر واکنشهايی برانگيخته که صرفنظر از انقلاب و تحولات سياسی اجتماعی،از لحاظ نظری نيز حايز اهميت بسيار ميباشد.
چراکه برخی از زمامداران را هم بر آن داشت تا رعايت حقوق و آزاديهای انسانها را تناسب شرايط زمانی و مکانی خويش جزء دستور و برنامه کار خود قرار دهند و پارهای از اين حقوق را از طريق وضع قوانين و يا از محل صدور فرامين به رسميت بشناسند و خود را متعهد به رعايت آنها معرفی نمايند که از اين مقولهاند: قانون حمورابی پادشاه بابل(2123-2080 قبل از ميلاد)،قانون اساسی آتی(507 م)،منشور کورش پادشاه هخامنشی(قرن پنجم پيش از ميلاد)اقدامات ژستی نين امپراتور روم،در جهت احياء و اصلاح الواح دوازده گانه روم،قطعنامه ماگنا گارتا معروف به منشور کبير انگلستان(2115 ميلادی)،اعلاميه حقوق انگلستان (1866 ميلادی) لايحه حقوقی ويرجينا (1776 ميلادی) و موارد ديگری از اين دست.
در تداوم تلاش انسان دوستان و انديشمندان برای صيانت رعايت حقوق انسانها يا تبلور و نشر افکار بزرگ مردانی چون ولتر،منتسکيو،ميرابور،ژان ژاک روسو،هوگو و…و تحقق انقلاب کبير فرانسه در سال 1789 ميلادی،اعلاميه حقوق بشر و شهروند (فرانسه) تدوين و منتشر شد که مفاد آن پشتوانه و خميرمايه قانون اساسی آن کشور گرديد و از آن پس،اضافه بر انقلاباتی که در برخي کشورهای ديگر شکل گرفت،ساير کشورهای جهان نيز داراي قانون اساسی شدند که اضافه بر ترسيم خطوط اصلی و خط و مشيهای سياسی،اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی،دفاعي … سند زنده و رسمی حقوق و آزاديهای شناخته شده شهروندان و حقوق ملت ميباشد و حکومتها و دولتها را ملزم به رعايت اين حقوق و آزادی مينمايد.اما يکی از لوازم رعايت اين حقوق، وقوف بر آنهاست.
توجه به مسايل مربوط به حقوق کودکان،جهانيان را روز به روز بيشتر به خود جلب ميکند،موضوع حقوق کودکان در فرهنگ اسلامی و ايرانی دارای ريشههای عميق بوده و قرنها پيش بنيانگذاران عالی مقام دين مبين اسلام حقوق کودکان را به رسميت شناخته و مسلمانان را به رعايت آن ترغيب و تشويق نمودهاند، برای فرهنگ اسلامی و ايرانی ما اين افتخار ماندگار است که هنگامی که مغرب زمين دوران جهل و تاريکی خود را ميگذرانيد، در خاورميانه و در ايران،در پرتو تعاليم عاليه اسلامی و ايرانی حقوق کودکان بس مورد توجه قرار گرفته است.(بيگدلی،1381)
انسان به صورت جدا از همنوع خود زندگی نميکند.براي زندگی با همنوع خود روابطی را براساس نيازهايی که هست برقرار ميکند.پس اين نيازها پديده طبيعی و واقعی هستند.شناسايی اين نيازها و روابط ناشی از آنها علمی را تشکيل ميدهد.پس حقوق، يک معلول انسانی و يک علم اجتماعی است زيرا از روابط انسان اجتماعی بحث ميکند.علم حقوق هم از علومی است که از جهان (به تصوير صفحه مراجعه شود) دانشبه مرحله عمل ميتواند درآيد.مرزی که بين اين علم و عمل وجود دارد مرز بين علم حقوق و فن حقوق است.فن حقوق را نزد قضات،وکلا،صاحبان دفاتر اسناد رسمی و دفتر ياران و نزد مشاوران حقوقی و نويسندگان متون قوانين ميتوان ديد و از نظر لغوی حقوق را ميتوان چنين معنی کرد:
حقوق جمع حق و حق در فارسی بهمعنای درست کردن وعده، درست کردن و درست دانستن،يقين نمودن،سزاوار گردانيدن و …آمده است.
مطابق ماده 958 قانون مدنی:”هر انسان،متمتع از حقوق مدني خواهد بود،اما هيچ کسی نميتواند حقوق خود را اجرا کند مگر آنکه برای اين امر اهليت قانونی داشته باشد‘‘.کسی اهليت قانوني برای اجرای حقوقی مدنی دارد که ممنوع و محجور از تصرف در اموال و حقوق مالی خود نباشد.
مطابق ماده 1207 قانون مدنی:”اشخاص زير مجحور و از تصرف در اموال و حقوق خود ممنوع هستند‘‘.
1.صغار
2.اشخاص غير رشيد
3.مجانين
بنابراين ميبينيم که از نظر حقوقی،کودک از کليه حقوق مدني برخوردار است و از اين نظر فرقی با بزرگسالان ندارد اما به صورت قانونی نميتواند حق خود را اعمال و اجرا کند.کودک از حقوق سياسی برخوردار نيست.نکته مهم از نظر حقوقی آن است که بدانيم کودکی از چه سنی شروع و به چه سنی خاتمه ميپذيرد. مهمترين مساله در کنوانسيون حقوق کودک تشخيص اين مطالب است که کنوانسيون مذکور شامل چه افرادی است و به عبارت ديگر کودک کيست؟ماده 1 کنوانسيون مقرر ميدارد که از نظر اين کنوانسيون منظور از کودک افراد انسانی زير سن 18 سال است مگر آن طبق قانون قابل اجرا در مورد کودک،سن بلوغ کمتر تشخيص داده شود.بنابراين طبق کنوانسيون،تشخيص ”کودک‘‘بسته به قوانين داخلی هر کشوری متغير خواهد بود.
در قوانين جمهوری اسلامی ايران”کودک‘‘به فردی گفته ميشود که به سن بلوغ نرسيده باشد.قانون مدنی در تبصره 1 ماده 1210 که در سال 1360 به تصويب مجلس شورای اسلامی رسيده،اعلام داشته است”سن بلوغ در پسر پانزده سال قمری ور در دختر نه سال تمام قمری است(اخيرا مصوبه مجلس به 15 سال ارتقا يافته است). (بيگدلی،1379)
امروزه قلمرو موضوعهای مربوط به حقوق بشر و حقوق کودک بهطور عام روزبه روز وسعت بيشتری به خود ميگيرد و پيوسته گروههايی از افراد بشر را که نيازمند حمايت و مراقبت بيشتری هستند در برميگيرد.معلولان به دليل وضعيت جسمي و روحی خاص خود احتياج به مراقبت ويژه دارند و طبعا کودکان معلول به علت سن کمی که دارند قادر به رفع حوائج خود بدون مساعدت ديگران نبوده و همچنين نيازهای ويژه خود را دارند که صرف معلول بودنشان باعث ميشود که از کمک و صيانتي مضاعف برخوردار گردند تا بتوانند از حقوقی که برای نوع انسان مقرر شده متمتع شوند.هرچند اين مراقبت ويژه و خاص نبايد به نحوی اعمال گردد که باعث انزوای آنان از جامعهای که در آن زندگی ميکنند بشود،بلکه بايد در محيط طبيعی خانواده و بهطور عادی پرورش يابند تا آسانتر به کمبودهای ناشی از وضعيت جسمی و روانی خود عادت کنند.
تلاش جامعه جهانی در حمايت از معلولان منجر به تصويب اسنادی از طرف مجامع بينالمللی شده که اين اسناد باوجود فقدان ضمانت اجراء تاثير آنها در افکار جامعه و جلب مشارکت مردم در رفع نيازهای معلولان غيرقابل انکار است و بهعلاوه اين اسناد راه را برای تحولات آينده در جهت توسعه تدريجی حقوق معلولان همواره ميسازند.هرچند در توصيف اين اسناد گفته شده که آنها جنبه پيشنهاد داشته و صرفا از نظر شکلی به صورت توصيه و سفارش تنظيم ميگردند ولی باوجود اين،ارزش اين اسناد،در تاسيس قواعد مقررات بينالمللی جديد،بسيار زياد است.
تاثير اسناد بينالمللی راجع به حمايت معلولان در قوانين داخلي کشورها که با هدف حمايت از آنان تدوين ميگردند و بهعنوان مثال از توصيهنامه شماره 99 سازمان بينالمللي کار در مورد تجديد تربيت و آموزش حرفهای معلولان مصوب 1995 ميتوان نام برد که هرچند از نظر شکل و محتوا توصيهنامه است،ولی در اغلب کشورها تاثيری همانند يک مقاولهنامه به جا گذاشته است.ولی به نظر ميرسد اين مصوبات که با هدف حمايت معلولان تدوين شدهاند باوجود تاثير عميق آنها در قوانين داخلی کشورها،در رفع نيازهای آنان بهويژه کودکان معلول ناکافی است.در واقع تلاشهای به عمل آمده در اين زمينه بسيار محدود بوده است،به همين دليل در اعلاميه جهانی بقاء،تکامل و حمايت از کودکان به عنوان يک وظيفه اصلی از دولتها خواسته شده که در مورد کودکان معلول و نيز ساير کودکانی که در شرايط دشوار به سر ميبرند،مراقبت و حمايتی بيشتری مبذول دارند.
از اينرو کوششهای مجامع بينالمللی بايد برای تشويق دولتها به توافق در مورد معاهداتی لازمالاجرا و برعهده گرفتن تعهداتی در زمينه بهبود وضعيت معلولان بهويژه کودکان توسعه و گسترش يابد در اين راستا اقدام جامعه جهانی در تدوين و تصويب کنوانسيون حقوق کودک 1989 موفقيت شايان توجهی برای دستاندرکاران آن و تلاشی برای توسعه موارد فوق بوده است ولی در اين کنوانسيون نيز باوجود اهميت مسايل مربوط به کودکان معلول تنها يکی از مواد اينگونه اختصاص يافته است.
1.معلول اين است که در قواعد مندرج در کنواکسيونهاي کلی است در حالی که اعلاميهها و توصيهنامههايی که در راه (به تصوير صفحه مراجعه شود) توسعه تدريجی قواعد و مقررات بينالمللی تصويب ميشوند به جزييات امور توجه دارند.در اين ماده به جزييات حقوق مربوط به معلولان توجهی نشده و مورد بررسی قرار نگرفته است،که از اين نظر ايرادی به کنواکسيون حقوق کودک وارد نيست،ولی اين نقص در اين ماده باقی است که به اسناد بينالمللی که برای حمايت از معلولان متضمن حقوقی است که به دقت و با ذکر جزييات تصويب شدهاند،ارجاع نشده است.
2.به نظر ميرسد که اين ماده صرفا به منظور تحکيم و تثبيت حقوقی که در اسناد بينالمللی در مورد معلولان به رسميت شناخته شده تنظيم شده بدون اينکه تلاشی در گسترش و توسعه اين حقوق صورت گرفته باشد. بنابراين فاقد جنبه ابداع و نوآوری بوده و فقط منحصرا موضوع رايگان بودن هزينههای مربوط به مراقبت ويژه از کودکان معلول را ميتوان ابتکاري از ناحيه تدوينکنندگان کنوانسيون حقوق کودکان دانست که آن هم با ذکر قيودی مثل”در صورت امکان،از تاثير آن تا اندازهای کاسته شده است‘‘.
3.لحن ماده 23 کنوانسيون حقوق کودک بيشتر جنبه توصيه و سفارش دارد تا اعلام قاعدهای لازمالاجرا و در نتيجه براي کشورهای عضو کنواکسيون ايجاد الزام نميکند.بنابراين ميتوان گفت کنوانسيون گامی فراتر از آنچه که در اعلاميهها در مورد معلولان آمد،برنداشته و سعی در تحکيم حقوق اعلام شده قبلي درباره آنان داشته است.
بنابراين به نظر ميرسد که حمايت به عمل آمده از کودکان معلول در کنوانسيون حقوق کودک کافي نبوده و باتوجه به تعداد معلولان که مجمع عمومی سازمان ملل متحد در قطعنامه شماره 52/37 مورخ 3 دسامبر بالغ بر 500 ميليون نفر داشته که تعداد 400 ميليون نفر آنها در کشورهای در حال توسعه زندگی ميکنند.سزاوار بو که تدوينکنندگان کنوانسيون حقوق کودک با تصريح و شناسايی حقوق کودکان معلول،تعهدها و وظايف دولتها را برا گسترش و توسعه اين حقوق به نحوي دقيق مشخص مينمودند،هرچند مصلحت در تدوين کنوانسيونهای مرتبط به حقوق بشر که جهان شمول هستند در اين است که اينگونه کنوانسيونها از انعطاف لازم برخوردار باشند تا از نظر کميت تعداد بيشتری از کشورها بدان بپيوندند.به علاوه نبايد غافل ماند زيرا هرچند تعداد زيادی از معلولان جهان در کشورهای جهان سوم زندگی ميکنند ولی حمايت از معلولان در اين کشورها مستلزم داشتن دانش و فنون لازم برای تحققبخش اعظم هدفهای منعکس در اين ماده و صرف منابع مالی است که اغلب کشورهاس جهان سوم به علت فقدان بنيه علمی لازم و همچنين کمبود بودجه و منابع مالی کافی قادر به اجرای تعهداتي که بيش از توان آنان باشد نيستند ولی باوجود اين مسايل و مشکلات نميبايست حمايت کنوانسيون حقوق کودک از کودکان معلول تا اين اندازه تنزل پيدا کنند که در کنوانسيونی که داعيه حمايت از کودکان را دارد،مقررات آن تعهد خاصی را متوجه دولتهای عضو آن نکرده و صرفا جنبه توصيه و سفارش را داشته باشد.
حتی در کشورهای غربی نيز باوجود ادعای بشر دوستی و فعاليت انجمنهای حمايت از کودکان،حقوق کودکان،قدر و شان آنان پايمال ميشود.شايان توجه است که متخصصان و روان شناسان غربی بر اين واقعيتها معترفند.ملتون1در کتاب دفاع کودک چنين مينگارد”هنوز يک توافق و پشتيبانی همگانی در بارهی ايدئولوژی کودکان که به آنها بها دهد تا به حقوق مربوط به رضای نيازها و تحقق تواناييهايشان برسند تدوين نيافته است (ملتون،1983).
هارت2نويسنده و روانشناس ديگری معتقد است”ميان حقوق کودکان که از آن دفاع ميشود و حقوقی که در واقع براي کودکان وجود دارد،مغايرتهای فاحشی به چشم ميخورد(هارت،1982).
برای نخستين بار در سال 1959 ميلادی اعلاميهای به نام اعلاميه حقوق کودک به تصويب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسيد.(اين اعلاميه که نمايندهی دولت جمهوری اسلامی ايران به آن رای مثبت داده بود شامل 10 اصل ميشد.اين اصول بهطور کلی متوجه رفع تبعيضهای نژادی،حمايت از کودک،امنيت (به تصوير صفحه مراجعه شود) اجتماعی،معلوليت کودکان،سرپرستی والدين برای پرورش متعادل شخصيت کودک،آموزش رايگان و اجباری،اولويت دادن به فراهم آوردن تسهيلات لازم برای کودک و حمايت در برابر غفلت،ظلم،شقاوت و استثمار بود).
سازمان ملل متحد درصدد برآمد تا بيستمين سالگرد تصويب اعلاميه حقوق کودک را در تمام کشورهای جهان گرامی بدارد، از اينرو سال 1979 ميلادی را سال جهانی کودک ناميد.اين گراميداشت،که از سوی سازمانهای ملی يونسکو،در کشورهای مختلف جهان برگزار شد،با اولين ماههای پيروزي انقلاب اسلامی ايران همزمان گرديد.
در سال 1358 هجری شمسی بنا به توصيهی سازمان يونسکو در ايران نيز همانند ساير کشورها،کميسيونی مرکب از نمايندگان دانشگاهها و ساير نهادهای مربوط برای گراميداشت اعلاميه حقوق کودک و برگزاری سال جهانی کودک،تحت نظارت و راهنمايی کميسيون ملی يونسکو،تشکيل شد.اين کميسيون به يک سلسله اقدامهای تربيتی در ايران دست زد(کميسيون ملي يونسکو در ايران،1358)و از آن جمله اعلاميه ديگری به نام اعلاميهی حقوق روانی کودک را که پيش از اين،انجمن بينالمللی روانشناسی آموزشگاهي3به تهيه و تصويب آن مبادرت ورزيده بود تاييد کرد.اعلاميهی حقوق روانی کودک شامل 9 بند است که به ترتيب زير ميباشد(قاضی،1368):
1.حق داشتن عشق،محبت و تفاهم
2.حق رهايی از ترس و آزارهای روانی و بدنی
3.حق پشتيبانی و دفاع
4.حق هويت شخصی و استقلال و آزادی اظهار آن
5.حق داشتن فرصتهای مناسب برای رشد معنوی و اخلاقي
6.حق آموزش و پرورش رسمی و غيررسمی و منابع ضروري ويژه کودکان استثنايی
7.حق فرصتهای کامل برای بازی،تفريح و تخيل آزاد 8.حق برخورداری و انجام تشويقهای لازم دربارهی رشد جسمی و روانی.
متجاوز از ده سال از تصويب اعلاميهی حقوق روانی کودک ميگذرد.هنوز در هيچيک از کشورهای جهان نهتنها حقوق کودکان به صورت مشخص تعيين نشده و لازمالاجرا نگرديده است،بلکه اين حقوق به صورتهای گوناگون زيرپا گذارده شده و ميشود.يک نمونهی بارز و تاسفآور آنکه خشم همه جهانيان را برانگيخت،فاجعهی بمباران شيميايی شهر حلبچه از سوی رژيم جنايتکار حاکم بر عراق بود که طی آن،هزاران کودک عراقی جان خود را از دست دادند.و همچنين جناياتی که در بوسنی هرزگوين ،کوزوو و افغانستان و…صورت گرفته و ميگيرد.ميثاق يا کنوانسيون سازمان ملل متحد درباره حقوق کودک در نتيجهی 9 سال بررسی و مطالعه توسط نمايندگان بيش از 40 کشور جهان پيشنهاد شده است.اين ميثاق هدف خود را حقوق اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی،سياسی و شخصی کودکان جهان دانسته و به تعريف دقيق تعهدهای بزرگسالان نسبت به آنان ميپردازد.
اين ميثاق معيارها و شاخصهايی را شامل ميشود که حقوق بينالمللي حاکم بر کودکان را در برميگيرد و ابزار دفاعی مهمی را در اختيار ما قرار ميدهد تا بتوانم برای ارتقای رفاه اجتماعی کودکان و براي اجرای عدالت دربارهی آنان،از آن استفاده کنيم.شايستگی و کارآيی اين ميثاق به جهان شمولی و مقبوليت آن از جانب کشورهای گوناگون جهان مربوط خواهد بود.چناچه مجمع عمومی سازمان ملل متحد اين ميثاق را مورد تاييد قرار دهد و سپس به تصويب اکثريت نمايندگان کشورها برساند،آنگاه مواد حقوق کودکان به صورت پشتيبان مستحکمی برای بالا بردن منافع کودکان در خواهد آمد.
سازمانها،انجمنهای بينالمللی روانشناسی،نظير انجمن علمی کودکان استثنايی ايران،انجمن بينالمللی روانشناسي آموزشگاهی،روانشناسان مدارس،مسوولان امور تربيتی، مربيان مهد کودکها و معلمان سراسر جهان بايد در خط مقدم کوششهايی قرار بگيرند تا اصولی را که تضمينکننده سلامت رشد و کارکرد درست کودکان است،کشف کنند و به کار ببندند. انجمن بينالمللی روانشناسی آموزشگاهی خواهان آن است تا موضعی مسوولانه برای پشتيبانی از ميثاق سازمان ملل متحد در بارهی حقوق کودکان سراسر جهان اتخاذ کند و حرکتهای مشابه ديگر در حوزهی روانشناسی کودکان اعماز کودکان عادی و استثنايی را در هر کشوری که يافت شود،تشويق نمايد.انجمن بينالمللی روانشناسی آموزشگاهی اکنون دست کمک به سوي همهی متخصصان و دستاندرکاران تعليم و تربيت کودکان در سراسر جهان دراز کرده است و خواستار آن است تا دربارهی ميثاق حقوق کودکان،پيش از طرح نهايی آن در مجمع عمومی سازمان ملل متحد،نظر بدهند.همچنين،کليهی نمايندگيهای سازمان يونيسف نيز در هر کشور و از جمله در کشور ما،آمادهاند تا به علاقهمندان و پژوهشگران نسخهای از اين ميثاق را تحويل دهند، طرح و رايگيری مجمع عمومی سازمان ملل متحد دربارهی اين ميثاق در ماه نوامبر سال 1989 ميلادی که برابر با آبانماه 1368 اتفاق افتاد و اميد است کليه کشورها پيوسته اين امر را در آينده نيز تعقيب نمايند و پيشنهادهای آنان برای سازمان ملل متحد و يونيسف ارسال گردد.
افزون بر اين نظرخواهی عمومی،انجمن بينالمللي روانشناسی آموزشگاهی در نظر دارد تا در يک پژوهش درازمدت ،موضوع کودکان در کشورهای مختلف را مورد بررسی و تحقق قرار دهد،چنين پژوهشی باعث پيشرفت ما در اين زمينه گرديده، و ديدگاههای ما را گسترش خواهد داد.از طريق اين قبيل پژوهشهای بينالمللی است که ميتوان تعيين کرد تا چه اندازه به حقوق کودکان توجه شده و يا نسبت به آن غفلت ميشود. موافقتها و مخالفتهای موجود ميان آنچه که عمل ميشود و آنچه در نظر است،در ميان فرهنگهای گوناگون آشکار ميگردد. در اين پژوهش فرضيه اين است که ديدگاههای موافقی وجود دارد،يا در حال به وجود آمدن هستند و نيز آشکار خواهد شد که با برخی اقدامهای موجود دربارهی کودکان،مخالفتهاي سازندهای به چشم ميخورد.چناچه اين فرضيه به اثبات برسد، ميتوان اميدوار بود که نتايج اين پژوهش بتواند در فرهنگهاي گوناگون قابل استفاده باشد.ميتوان پيشبينی کرد که حمايت از حقوق کودکان سرانجام به بالا رفتن معيارهای حقوق آنان منجر خواهد شد(قاضی،1369).نکتهای که لازم به توضيح است اينکه بيشتر مواد کنوانسيون در ارتباط با اقدامهای حمايتی و وظايف ما در مورد کودکانی است که در شرايط اضطراری و خطر به سر ميبرند،مانند کودکان کار،کودکان معلول بيسرپرست،کودکان آواره و پناهنده و درگير جنگ،کودکان بزهکار،کودکان آزارديده و استثمار شده،کودکان محروم از حقوق اساسی خود مانند آموزش،بهداشت،تغذيه و…
اما تنها وجود قانون برای حمايت از کودکان کافی نيست و تحقق آن مستلزم فراهم کردن شرايط بهتری برای کودکان است. تلاش در اين زمينه،اصليترين وظيفه ما در برابر کودکان است. تحقق حقوق کودک در هر جامعه مستلزم دو اقدام اساسي است:
شناخت مشکلات و تنگناهای زندگی کودکان از طريق تحقيق ،بررسی و جمعآوری دادههای آماری،زيرا تا آسيبهای کودکان مشخص نشود،تلاش در راه کاهش و پيشگيری از آنها امکان پذير نخواهد بود.
ارايه راهکارهای مناسب و علمی برای پيشگيری و کاهش آسيبهای کودکان و تلاش در راه اجرای آنها.اين دو اقدام اساسي که بايد به موازات هم صورت گيرند،نياز به بسيج همگانی دارد. زيرا در هردو زمينه به دلايل مختلف با نارساييهايی روبهرو هستيم که کاهش آنها تلاش گسترده و مشارکت فعال دولت و همهی کسانی را ميطلبد که به رشد و پيشرفت کودکان و جامعه علاقمندند.
زيرنويسها:
(1). Melton
(2). Hart
(3)( ISPA ) International School Psychology Association
منابع:
بيگدلی،محمد رضا،(1381).حمايت از معلولين.پژوهشکده استثنايی. بيگدلی،محمد رضا،(1379).حقوق کودک و کودک معلول در قوانين داخلی و بينالمللی.پژوهشکده کودکان استثنايی. کميسيون ملی يونسکو در ايران(1358).گزارش سال جهانی کودک در ايران. قاضی،قاسم(1368).زمينه مشاوره و راهنمايی،انتشارات دانشگاه تهران،چاپ سوم.
قاضی،قاسم(1369).حقوق کودکان در ايران و جهان.فصلنامه علمی،پژوهشی دانشکده علوم تربيتی دانشگاه تهران،دوره جديد،سال سيزدهم،شماره 1-4.
.178 P , Plenum . NY . Psychological issues and intervetions : child dvoca (1983). GB , Melton
.58. P . View Pointsin Teaching and learning . the history of chidren Psychogical rights (1982). N . S , Hart
منبع : مجله تعليم و تربيت استثنائی » شماره 58-سایت شمعدانی