به مناسبت هفته بهزیستی :
زنده بودن یا زندگی کردن ، زیستن یا بهزیستن
آنچه بدین قلم تقدیم حضور مخاطبان گرامی می گردد تحلیلی گذرا و در عین حال مبتنی بر آمارهایی است که منصفانه به دنبال تجزیه و تحلیل لایه های پنهان از رسالت سازمان بهزیستی است. سازمانی که نامش امید بخش ولیکن عملکرد آن با انتظارات مددجویانش فاصله عمیقی دارد . شهروندانی که بهزیستن را در بهزیستی جستجو می کنند.
بر اساس قوانین کشور ایران ، مهمترین نهاد دولتی در جهت سامان دهی طیف آسیب پذیر جامعه، سازمان بهزیستی است. صرفنظر از این که تاکنون این سازمان تا چه میزان در جهت حمایت ازاقشار آسیب پذیر جامعه موفق بوده است، بهزیستی از چندین جهت وظایف و مسوولیت های سنگینی را عهده دار است. از سویی مسئولیت تامین رفاه خیل عظیمی از معلولان – متاسفانه موازی با محرومان – به این سازمان محول شده است و از سویی دیگر وظیفه سر و سامان دادن به وضعیت بسیاری از زنان و کودکان محروم جامعه نیز در حیطه مسوولیت های سازمان بهزیستی جای می گیرد و در همین راستا بسیاری از فعالان و کارشناسان اجتماعی بر این باورند که به دلیل پیچیدگی و علمی بودن فرایند حمایت از گروه های آسیب پذیر جامعه ، همچنین تعدد مراجعان و از همه مهم تر بودجه های ناکافی تخصیص یافته به این سازمان ، قطعا اداره این نهاد عریض و طویل ، مدیریتی تخصصی می طلبد و اگر مدیری در بهزیستی بتواند با توجه به مشکلات ذکر شده، به واقع معضلات عمده اجتماعی کشور را تشخیص و سپس مرهمی اساسی برای آن بیابد، بی گمان نباید در قدرت مدیریت وی شک کرد.
شاید وقتی سازمان بهزیستی در سال 1359 در جهت تحقق مفاد اصول سوم، بیست ویکم و بیست ونهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تاسیس می گردید کمترکسی باور داشت که شاخصهای رفاه اجتماعی در ایران پس از انقلاب دستخوش تحولات آنچنانی گردد به نحوی که طیف وسیعی از جامعه از آموزش ، بهداشت ، درمان ، تغذیه ، مسكن ، اشتغال و … محروم گردند. پس می توان دریافت که آنچه ما امروز از آن به عنوان بهزیستی یاد می کنیم با آرمانهای بنیانگذاران آن منجمله شهیدمحمد علی فیاض بخش فاصله آنچنانی دارد و اگر رفاه اجتماعی را به عنوان پاسخی مستقیم به نیازهای اولیه انسان تعریف كنیم باید اذعان کنیم که تلاشهای سازمان بهزیستی در ابعاد کمی و کیفی در مقام مقایسه با عمق آسیب های اجتماعی ایران ، پاسخگوی نیازهای جامعه کنونی نبوده ، نیست و نخواهد بود.
در نگاهی کلی به وظایف سازمان بهزیستی ، این نهاد حمایتی با بیش از 26 هزار کارمند و مددکار که بالغ بر 18 هزار نفر از آنان دارای تحصیلات دیپلم و پایین تر هستند ، موظف به انجام بیش از 45 وظیفه ریز و درشت منجمله نگهداری از سالمندان ، ارائه مشاوره های ژنتیک ، اعطای فرزندخواندگی ، توانبخشی مبتنی بر جامعه (CBR) ، پیشگیری وترک اعتیاد ، پیشگیری از تنبلی چشم و اطمینان از سلامت شنوایی کودکان ، تامین بیمه مکمل درمان معلولان ، ارائه خدمات به کودکان بی سرپرست یا بد سرپرست ، اداره اورژانس اجتماعی ، خدمات مشاوره قبل از ازدواج ، خدمات مشاوره هنگام طلاق ، نظارت بر عملکرد انواع مهدکودک ها ،تشکیل ستاد ازدواج و جهیزیه ، توسعه و نظارت بر موسسات و مراکز غیردولتی ، تامین مسکن مددجویان و معلولان و … است که تحلیل و نقد عملکرد بهزیستی را به امری دشوار تبدیل نموده است زیرا جمعیت هدف این سازمان طیف گسترده ای را شامل می شود و هر فعال اجتماعی بنا برحوزه ای که در آن کار می کند از همان زاویه به عملکرد بهزیستی نظر دارد اما به طور کلی بسیاری از آگاهان اجتماعی در ایران بر این امر متفق القولند که خدمات ارائه شده در این سازمان به هیچ وجه متناسب با شدت آسیب های اجتماعی در ایران نیست.
بر اساس آمارهای غیر رسمی منتشر شده از سوی تشکل های غیردولتی فعال در حوزه معلولان ، دست کم 10 درصد از جمعیت ایران را معلولان تشکیل می دهند که 3 میلیون نفر دارای معلولیت های شدید بوده و طبق آمار سازمان بهزیستی نزدیک به 650 هزار نفر از این افراد تحت حمایت این سازمان قرار دارند که این آمار بیانگر آن است که درصد قابل توجهی از معلولان ایرانی از هیچ گونه حمایت دولتی برخوردار نیستند. همچنین ، آن دسته از معلولانی هم که تحت پوشش بهزیستی هستند و یا در این سازمان پرونده دارند ، بهزیستی در توانمندسازی کامل آنان ناکام بوده است زیرا متاسفانه قوانین حمایتی پیرامون معلولان در ایران به سختی و با کندی اجرا می شود و همواره مستمری بهزیستی به تناسب تورم اقتصادی کشور بسیار ناچیز و حتی ذکر مبلغ آن خجالت آور است !
در حوزه اجتماعی نیز اوضاع بهتر از این نیست و طبق آمار سازمان بهزیستی از نزدیک به یک میلیون و 600هزار زن سرپرست خانوار که در ایران زندگی می کنند ، بهزیستی فقط تاکنون توانسته کمتر از 30 درصد از آنان را حمایت کند و این در حالی است که بسیاری از تشکل های فعال در حوزه حقوق زنان این آمار بهزیستی را قبول ندارند و جمعیت زنان سرپرست خانوار و نیازمند حمایت را بیش از 5 میلیون نفر تخمین می زنند.
وضعیت حمایت از سالمندان نیز چنگی به دل نمی زند و بهزیستی عنوان می کند که نزدیک به 215 هزار سالمند نیازمند به حمایت در کشور وجود دارد که این سازمان در بهترین حالت تاکنون توانسته نزدیک به 65 هزار سالمند را مورد حمایت قرر دهد.
موضوع مهم مددکاری در سازمان بهزیستی نیز از دیگر نقاط قابل تامل در این سازمان است به نحوی که مطابق استانداردهای جهانی، به ازای هر 15 فرد دارای معلولیت باید حداقل یک مددکار وجود داشته باشد و حتی در برخی از کشورهای توسعه یافته این میزان به یک مددکار برای هر معلول نیز می رسد. اما در ایران در خوشبینانه ترین حالت به ازای هر 400 مددجو تنها یک مددکار وجود دارد که بی گمان آن مددکار نیز به هیچ وجه توانی برای رفع مشکلات عدیده مددجویانش نخواهد داشت.
اگر کمی هم از آمار وارقام فاصله بگیریم، باز هم می توان به نقاط ضعف فراوان دیگری در مجموعه بهزیستی اشاره کرد که انتخاب مدیران سیاسی و غیر تخصصی برای این سازمان حمایتی ، اجرای ناقص قانون جامع حمایت از حقوق معلولان ، عدم نظارت بر عملکرد شهرداری ها در دسترس پذیری و ایمن سازی اماکن و معابر عمومی ، ضعف چشمگیر در آموزش تحصیلی و مشاوره ای کودکان و نوجوانان معلول و خانواده های آنان ، عدم توانایی در تامین بیمه مکمل درمانی مددجویان ، عدم وجود دستور العملهای حمایتی اجرایی یکسان در استانها ، عدم پرداخت هزینه نگهداری معلولان ذهنی به خانواده ها ، بی برنامگی در صدور کارت معلولیت ، بی نظمی در اعطای سهام عدالت ، ضعف چشمگیر در توزیع ناعادلانه امتیاز معافیت گمرکی واردات خودروی معلولان و… اشاره نمود.
در ایران سوالاتی که ذهن هر فعال اجتماعی آگاه و صاحب نظر را به خود مشغول می کند قرار گرفتن معلولان در کنار محرومین جامعه و پرداخت مستمری در حد نیازمندان به برخی از آنان است – کاری که کمیته امداد امام خمینی ( ره) هم می تواند متولی انجام آن باشد- در حالی که معنای واقعی حقوق اجتماعی در کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه با آنچه مسوولان ما از قانون اساسی کشورمان استنباط نموده اند کاملا متفاوت است و به نظر می رسد معلولان مطالبات مهمتری دارند و بیش از آنکه به مستمری ناچیز بهزیستی چشم دوخته باشند به عنوان یک شهروند درجه یک ، خواهان تحقق حقوق اجتماعی خود منطبق با قانون اساسی کشورشان هستند و نه کمک مالی و اعانه دولتی !
این در حالی است که متاسفانه هم در جامعه ایران و هم در میان اغلب معلولان این باور غلط وجود دارد که فرد دارای معلولیت می بایست در فلاکت محض باشد تا به وضعیت وی رسیدگی شود !
درهرحال، اگر چه در پیکره سازمان بهزیستی مدیران ، کارکنان و مددکاران خوش قلب ، دلسوز و انساندوست بسیاری می توان یافت لیکن برنامه های سازمان علی الخصوص اط با بودجه و اعتبارات محدود تخصیصی به این سازمان هیچ تناسبی با گستردگی وظایف آن ندارد و همانگونه که اشاره شد به دلیل گستردگی وظایف ، نقد کامل عملکرد این سازمان نیز بسیار طولانی وخارج از حوصله خواهد بود اما شاید با نگاهی عمیقتر به زندگی معلولانی که با وجود داشتن تخصص بیکار هستند ، زنان سرپرست خانواری که بر اثر فقرشدید در معرض تهدیدند ، کودکان کار با آینده ای مبهم ، نوزادان نامشروعی که به بهایی اندک خرید و فروش می شوند ، متکدیانی که توان تهیه نان شب خویش را هم ندارند ، اعتیاد جوانان به مواد مخدر و شدت آسیب های اجتماعی که بی هیچ نقابی در سطح شهرها رخ می نمایند، به راحتی می توان دریافت که بهزیستی اگر کاری هم برای این گروه های محروم انجام داده تا چه حد ناکافی و ناکامل است و شاید رفع نسبی آسیب های اجتماعی بی شمار در ایران نیاز به تحولی اساسی در عملکرد این سازمان داشته و راهکاری تازه جهت برون رفت از چالش های جامعه هدف سازمان بهزیستی می طلبد.
و نتیجه آنکه : زنده بودن یا زندگی کردن ، زیستن یا بهزیستن ، آری بهزیستن را باید در بهزیستی جستجو کرد…
سید محمد موسوی
رئیس هیئت مدیره کانون توانا
5 دیدگاه
دانا نشر
با سلام و خسته نباشید . من از چنین تحلیل مختصر و مفید و جامع و مانعی در خصوص نقد عملکرد سازمان بهزیستی در مورد وضعیت معلولان کشور لذت بردم . من پیشنهاد می دهم این تحلیل را بصورت خبر تحلیلی مهم و حساس به صدا و سیما و سایر نهاد های جمهوری اسلامی و بخصوص به اطلاع نمایندگان محترم مجلس رسانده شود تا حجت بر انان در عالم بی خبری تمام شود که نگویند ما نمی دانستیم و ما مطلع نبودیم و از این حرف ها . دانا نشر متشکرم
نویسنده
با سلام خدمت شما دوست عزیز
از اینکه این بخش از مطالب سایت مورد توجه جنابعالی قرار گرفته است خوشحالیم.حتما نظرات سازنده ی شما اعمال خواهد گردید موفق باشید.
هرمان
با سلام و خسته نباشید متأسفانه من در مورد معلولین و کارهایی که سازمان بهزیستی برایشان کرده نمیتوانم چیزی بگویم چون خودم معلول آسیب نخاعی هستم اما یک نکته شاید دیده نشده در اینجا و در کل جامعه واقاً دیده نشده .یک آمار ساده از زندانیانی که بخاطر داشتن اعتیاد به مواد مخدر در اردوگاه ها یا زندانهای کشور به سر میبرند و در پایان محکومیت این افراد که آسیب دیده ی جامعه هستند اگر وقتی از زندان آزاد می شوند حمایت نشوند خود به افراد آسیب رسان به جامعه بدل خواهند شد چرا که تا دیروز یک معتاد بوده و امروز که محکومیتش تمام شده مانند بیماری است که دوران پس از عمل را می گذراند که اگر تحت نظر پزشک معالج نباشد هتما با عفونتهای بدتر از بیماری قبل از عمل دچار خواهد شد .وقتی ما معتاد را از زندان خارج کردیم و فردی تقریباً بهبود یافته است اما در معرض خطر تا دیروز یک معتاد بود اما در دوران زندانی بودنش با انسانهای خلافکاری آشنا شده و شاید در بین آن افراد زندان افرادی باشند که قاچاقچیانی قهارند اما بخاطر داشتن مواد کم به زندان افتاده و پس از پایان حبس خدا میداند چندین نفر از این معتادان تازه ترک کرده را بکار می گیرد و آنان را به خلافکارهایی قهار بدل می کند پس این وظیفه ای بس خطیر است که به دوش سازمان بهزیسنی میباشد که فکر نمی کنم اصلا به دنبال این وظیفا باشند دیده شده معتاد برای ترک به سازمان بهزیستی و کلینکها ی ترک مراجعه کرده و پس از چند ماه مصرف داروی ترک بی آنکه حمایت یا راهنمایی از طرف حتی پزشک مسئول کلینک دریافت کند در جامعه سرگردان رها شده و به جد باید گفت از هر یک صد نفر معتاد در حال ترک 5 نفر شاید ترک کرده باشند یا اینکه افرادی هم هستند پس از سالها هنوز هم نمیدانند چگونه می شود این اعتیاد بنا به گفته ی مسئولان امر بین بد و بدتر بد را انتخاب کرده اند اما .هم این داروی جایگزین را نمیتوانند ترک کنند و به هم این دلیل است که برخی از معتادان باز هم به مواد مخدر روی می آورند که واقاً باید چاره کار را جویا شویم .زندانی مواد مخدر مخصوصاً معتاد به مواد در زندان ترک نمی کند بلکه بخاطر نبودن مواد مخدر فعلاً مصرف مواد را متوقف کرده که برخی در زندانها شربت می خورند به امید روزی که از زندان بیرون آیند و دوباره شروع کنند برخی هم از نا چاری و بیکاری پس از پایان حبس یا به موادروی آورده یا موادفروش می شوند البته این توجیح نیست این واقعیتی تلخ است که جامعه مارا مانند خوره میخورد و جوانان این کشور را به ورطه نابودی می کشد لطفا بخاطر خدا از بهزیستی حمایت کنید و سازمان بهزیستی را تنها نگذارید و از سازمان بهزیستی تقاضا دارم معتادان در حال ترک را تا به اتمام رساندن اعتیاد و به نتیجه رسیدن سلامتی و خلاصی از این بلای خانمانسوز یاری کنند انشاءالله
نویسنده
با سلام خدمت شما دوست عزیز
از نگاه ویژه ی شما به پایگاه جامع اطلاع رسانی معلولان ایران سپاسگذاریم
نظرات سازنده ی شما همیشه باعث دلگرمی مجموعه بوده است
پیام های ارسالی شما به مدیریت مجموعه کانون توانا ارجاع داده میشود
ازحمایت شما نهایت تشکر را دارم
موفق باشید
هرمان
متأسفم