مسأله ی معلولیت و عقب ماندگی ذهنی و حرکتی، و به طور کلی، هر گونه ناتوانی که در یک فرد دیده می شود و او را از سایر افراد عادی جدا می کند، موضوعی است که هر انسانی در جامعه با آن برخورد کرده است و به عبارتی، موضوعی آشناست؛ اما، این موضوع، یکی از موضوعاتی است که همیشه با خود حس غم و ناخرسندی به همراه دارد و اغلب انسان ها قصد دارند از این پدیده فرار کنند و نمی خواهند با آن رو به رو شوند. اغلب خانواده هایی که دارای فرزند معلول یا عقب مانده هستند، در جامعه منزوی می شوند؛ چرا که دیگر افراد، غالباً، چندان رغبتی به ادامه روابط با آنان نشان نمی دهند؛ یا با نگاه ترحم آمیزشان، این خانواده هارا، معذب می سازند.
آمار ها نشان می دهند، 650 میلیون نفر، عقب مانده ی ذهنی و معلول حرکتی در دنیا وجود دارندکه، 6 میلیون نفر ازاین معلولین، در ایتالیا زندگی می کنند. معلولینی که به دلایل ژنتیکی؛ مشکلات روانی؛ انواع تومورها و یا حوادث ناشی از کار و تصادفات جاده ای، سلامتی خود را از دست داده اند.
یکی از واژه های معادل”معلول” و”عقب مانده” در زبان ایتالیایی، واژه ی”disabile” می باشد. واژه ی”disabile” در فرهنگ لغت ایتالیایی، چنین معنا شده است:”هر گونه مزاحمت فیزیکی یا روانی برای یک فرد”؛ به این ترتیب، در قاموس لغت ایتالیایی، مفهوم”ناتوانی فردی” اعم از مفهوم”معلولیت فردی” بوده و بر آن شمول دارد. به همین منظور، در این جستار، به منظور گزارش وضعیت معلولین وعقب ماندگان درکشور ایتالیا، این معنای عمومی؛ یعنی ناتوانی های ذهنی و حرکتی را در نظر داریم؛ که حتی سالخوردگانی که قادر به انجام امور شخصی خود نیستند را در بر می گیرد.
با تعریف فوق از ناتوانی و برای گزارش آماری از تعداد این افراد ناتوان، اشاره ای مختصر به آمار وضعیت روان شناختی مردم ایتالیا، ضروری به نظر می رسد:
مطابق آخرین آمارها، 4 میلیون نفر از مردم ایتالیا به بیماری افسردگی مبتلا هستندکه 50 هزار نفر، از این تعداد، در رده ی سنی جوانان جای دارند. هم چنین، آمار ها به تفکیک جنسیت نشان می دهند که افسردگی در زنان ایتالیایی بین سنین 15 تا 24 سالگی، بیشتر دیده می شود. حس ناخرسندی و عدم لذت وعدم شادی از زندگی نیز، با آمار 3/8 میلیون نفر، در میان مردم ایتالیا، امری شایع است. در پایان، شایان ذکر است که 4/9 میلیون نفراز مردان و 3/9 میلیون نفراز زنان ایتالیایی، اعلام نموده اند، در گذشته تجربه ی ناخرسندی از زندگی و احساس عدم لذت و عدم شادی را تجربه نموده و پشت سر نهاده اند..
بنا بر مطالعات به عمل آمده، حس ناخرسندی از زندگی در کشور ایتالیا به دو علت عمده باز می کردد:
1- افسردگی ناشی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی و وضعیت نامطلوب زندگی در دوره بلوغ که در سال های اخیر، رو به افزایش است.
2- معضل روانی عدم رضایت از خود ، عدم رضایت از اجتماع، و احساس بی هویتی.
به آمار های فوق باید تعداد 500 هزار نفر بیمارمبتلا به آلزایمر و 1 میلیون و 780 هزار نفر، سالمندان ایتالیا را افزود که به مرحله ای رسیده اند که فرد ناتوان محسوب می شوند و در بعضی موارد حتی قادر به انجام ساده ترین کار های روزمره خود نیستند و37،6% ازکل سالمندان ایتالیایی را تشکیل می دهند.
در سطح ناتوانی های ناشی از عقب ماندگی ذهنی و حرکتی، 923 هزار نفر مشکلات حاد دارند که به تفکیک جنسیت، 601 هزار نفر از آنان، زنان هستند.
این آمار ها، در کنار گزارش تعداد معلولین و عقب ماندگان کشور ایتالیا، حاکی از این این امر است که، دولت ایتالیا برای ارائه ی سرویس های اجتماعی بهتر سعی نموده، آمار دقیق این افراد را تهیه کرده، و بنابر نیازهای آنان، سرویس های اجتماعی خود را تقویت نماید.
ضروری است؛ برنامه ریزان هر جامعه ای بپذیرند که عقب ماندگان و معلولین، جزیی از اجتماع هستند؛ باید به آنان احترام گذاشت و راه ها را برای پیشرفت آنان در اجتماع باز نمود. نظر به شرایط خاص معلولین، برای ایشان، نیاز مبرم به برنامه ریزی وجود دارد و باید حقوق اجتماعی و سیاسی آنان؛ حق تحصیل و اوقات فراغت و قوانین مربوط به کار و همچنین مسائل پزشکی مربوط به ایشان، به طور جداگانه بررسی شود.
نتیجه تحقیقات نشان می دهد، کشور ایتالیا در این زمینه، توانسته است – در مقایسه با دیگر مسائل اجتماعی در این کشور- برنامه ریزی پویایی برای افراد ناتوان و معلولین ارائه دهد؛ به نحوی که می توان گفت، این کشور، بر خلاف بسیاری از کشور های جهان سوم، این گروه از جامعه خود را رها نکرده است.
توجه به شرایط معلولین و عقب ماندگان ذهنی و حرکتی، در کل اتحادیه ی اروپا، رو به گسترش است؛ به نحوی که، این اتحادیه، با برگزاری جلساتی مستمر، همواره قوانین جدیدی را برای بهبود شرایط افراد ناتوان وضع می کند و سعی نموده با تبادل اطلاعات و امکانات، میان کشورهای اروپایی و وارد کردن فن آوری به این کشورها، زندگی افراد ناتوان را بهبود بخشیده و با شرایط امروز دنیا مطابق نماید.
دراین راستا و بر مبنای نتایج آخرین تحقیقات، در کشور ایتالیا، کودکان عقب مانده ی ذهنی و حرکتی، در کنار دانش آموزان عادی به مدرسه می روند و سیستم آموزشی، این افراد را ازدیگران جدا نمی کند. در ایتالیا مدرسه ای به نام “مدرسه عقب ماندگان ذهنی” وجود ندارد؛ بلکه، این دانش آموزان، با کمک مربیان ویژه ی آموزش به کودکان ناتوان، همراه دانش آموزان عادی درس می خوانند.
در سطح دانشگاهی نیز افراد ناتوان، همراه دیگر دانشجویان تحصیل می کنند و به منظور رفاه حال ایشان، در میان مشاغل دانشجویی در فضای دانشگاه، شغل هایی پیش بینی شده است که هدف از آن ها، کمک رساندن دانشجویان عادی به دانشجویان ناتوان است. به عنوان مثال، دانشجویان شاغل در این بخش، می توانند در امر تحصیل به معلولین کمک کنند و حقوق دانشجویی دریافت نمایند.
در بستر این برنامه ریزی ها، دیدن یک فرد عقب مانده یا معلول، برای کودکان عادی ایتالیایی، و یا جوانان در مدرسه و دانشگاه، امری است عادی و کودکان سالم، با آموزش هایی که به ایشان داده شده است، هرگز، یک کودک عقب مانده را مسخره نمی کنند؛ چرا که آنان از کودکی با یکدیگر در مکان های عمومی حاضر شده و رشد می کنند. به عبارتی، دولت سعی می کند، افراد عقب افتاده را در بطن جامعه نگه دارد و از منزوی شدن آنان جلوگیری نماید.
در این جستار، سعی بر آن است که با بر شماری ابعاد مختلف نیازهای اجتماعی یک فرد ناتوان، برنامه ریزی یا عدم برنامه ریزی، یا به بیانی دیگر، کارآرایی یا عدم کارآیی سیاست های کشور ایتالیا را در این زمینه ی خاص، بررسی نمائیم.
بررسی برخی قوانین اجتماعی، پیرامون مساله ی ناتوانی و عقب ماندگی ذهنی و حرکتی:
در ابتدای این جستار ، اشاره نمودیم که، وضع قوانینی خاص به منظور بهبود شرایط عقب ماندگان ذهنی و حرکتی و معلولین جامعه، امری است ضروری. قوانینی که باید به آنان کمک کند در جامعه بتوانند، مانند افراد عادی، آزاد و مستقل، فعالیت نمایند. وضع قوانین برای این افراد، به واسطه ی شرایط خاص شان، پیچیده تر از افراد عادی است؛ زیرا از یک سو، این قوانین باید بر اساس توانمندی های آنان وضع شود؛ و از سوی دیگر، باید این قوانین به گونه ای باشد که آنان تفاوتی فاحش میان خود و جامعه احساس نکنند و در واقع، در متن این قوانین، باید به اندازه ی کافی روشن باشد که معلولین و عقب ماندگان نیز بخشی از جامعه هستند. به منظور تأمین اهداف فوق الذکر، قانون 1992\104، با مضمون، احترام به عقب ماندگان، در مقام یک انسان، همراه با تضمین آزادی و استقلال ایشان در فعالیت های اجتماعی، همچون ورود به کانون خانوادگی و مدرسه، حق داشتن کار و ارتباطات اجتماعی، در ایتالیا، به تصویب رسیده است که ازمفاد آن می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- تسهیل ورود عقب ماندگان و معلولین به اجتماع و اجرای قوانین در این خصوص، مستلزم یاری تمامی آحاد جامعه است؛ به این منظور، برنامه ریزان موظف به تربیت افراد متخصصی هستند که بتوانند عقب ماندگان و معلولین را در ورود به مدرسه و دانشگاه، جهت ادامه تحصیل کمک نمایند. همچنین، باید برنامه ریزی ها در راستای ورود این افراد، در دیگر عرصه های اجتماعی، نظیر ورزش، سرویس های تربیتی، اوقات فراغت و …گسترش یابد و مسؤلان اجرایی، پیش از هر گونه برنامه ریزی در این رستا، به عنوان اولین قدم، باید شرایط مناسبی را جهت جا به جایی این افراد و ورود و خروج ایشان در محل سکونت، تحصیل یا کارشان، فراهم نمایند.
2- شرایط باید به نحوی باشدکه، تمام افراد عقب مانده ی ذهنی و حرکتی و معلولین جامعه بتوانند به سهولت، در هر سطح تحصیلی، اعم از مهد کودک، کلاس های عمومی و مدرسه ها در کنار افراد عادی، در اجتماعات حضور داشته باشند.
3- معلولین و عقب ماندگان مانند دیگران حق رأی دارند.
4- افراد معلول یا عقب مانده در هر استان و منطقه ای در ایتالیا، باید مانند دیگران از حقوق شهروندی برخوردار بوده و در برنامه های عمومی ویژه ی شهروندان و در اماکن عمومی، به عنوان یک شهروند، شرکت نمایند.
به منظور شفاف سازی راه کار های عملی اجرای قانون فوق الذکر، در سال 2004 ، قانون شماره ی 4 ، با مضمون، طریقه ی کمک به عقب ماندگان و معلولین، جهت استفاده از رایانه و لوازم جانبی آن، با تأکید بر محورهای ذیل، به تصویب رسید:
1- لزوم حمایت از حق هر شهروند معلول و عقب مانده ی ذهنی و حرکتی برای استفاده از رایانه و سرویس های رایانه ای و تلفنی.
2- حمایت و تضمین حق استفاده عقب ماندگان و معلولین از سرویس های رایانه ای و تلفنی در ادارات عمومی و ارائه ی سرویس های عمومی مفید برای آنها و قرار دادن سرویس های ویژه برای آنها در اماکن عمومی، به طوری که، آنها بتوانند همانند مردم عادی به راحتی کار خود را انجام دهند.
قانون مصوب 9 ژانویه 2004 ، موضوع عقب ماندگی و ارتباط آن با وسایل رایانه ای را چنین بیان می کند: جمهوری ایتالیا در این مورد خود را موظف می داند که راه را برای تصویب کلیه قوانین مفید برای ورود فن آوری های رایانه ای که به زندگی افراد ناتوان کمک می کنند، باز نگه دارد و همچنین، موظف است؛ با وارد کردن امکانات رایانه ای و فن آوری های های جدید، زندگی این افراد را تا حد امکان به زندگی عادی نزدیک نماید.
بی تردید این هدف ، بی بهره گیری از راه کارهای اجرائی مناسب، قابل حصول نخواهد بود. در ادامه به برخی از این راه کار ها اشاره می نمائیم:
1- بالا بردن سطح دانش رایانه ای و شناخت کامل تمامی امکانات و فن آوری های موجود برای افراد ناتوان و وارد کردن این امکانات به کشور ایتالیا و شناخت وسائل لازم برای افراد عقب مانده، به منظور بالا بردن کیفیت زندگی آنها.
2- شناسایی و واردات فن آوری های سخت افزاری و نرم افزاری، مخصوص افراد ناتوان، تا به این وسیله بتوانند، با کمک گرفتن از رایانه، به تولید پروژه های مختلف پرداخته و از سرویس های لازم و موجود بهتر بهره گیرند.
3- همکاری با شرکت ها و کارخانجات خصوصی برای وارد کردن فن آوری و تجهیزات لازم برای افراد ناتوان و فراهم کردن زمینه ای برای همکاری این شرکت ها با سرویس های شهری و مجموعه هایی که برای افراد ناتوان کار می کنند.
4- تمرکز بر تولید کار و تهیه ی وسائل لازم و سرویس های عمومی، با هدف اشتغال افراد ناتوان جامعه، همانند افراد عادی.
5- تهیه ی نرم افزار و سخت افزارهای رایانه ای ساخته شده ی مخصوص افراد عقب مانده و معلول، به منظور تسهیل اجرای وظایف شغلی این افراد و ایجاد تحولات مثبت در دنیای کاری ایشان و تأمین روابط ایشان با دیگر محیط های کاری.
6- بهره گیری از امکانات رایانه ای یاری رسان به ناتوانان جامعه ، به منظور احراز فرصت های شغلی مناسب.
7- تهیه ی وسائل و تجهیزات و برنامه های آموزشی لازم و مفید جهت عقب ماندگان ذهنی و حرکتی در سطح مدارس.
8- ایجاد امکانات در سطح مدارس، باالاخص، امکانات کتابخانه ای مناسب معلولین، نظیر کتاب های دیجیتالی که برای افراد ناتوان امکان مطالعه و تحقیق و بهره گیری از مزایای آموزشی را همپای افراد عادی جامعه، فراهم نماید.
9- به روز آمد سازی فن آوری مورد نیاز افراد ناتوان، ضمن بها دادن به خواسته های ایشان و در نظر گرفتن شرایط شان و گسترش پایگاه های های اینترنتی برای اطلاع رسانی به این افراد.
اقدامات به انجام رسیده جهت بهبود شرایط معلولین کشور ایتالیا، محدود به وضع قوانین نمی شود؛ به عنوان مثال، در ماه جون سال 2003 در شهر رم، جلسه ای با عنوان”معلولین، ارتباط و راه حل های جدید”، با حضور دیگر کشورهای اروپایی برگزار شد. در پایان این جلسه، متخصصین و مسؤولین، درباره ی گسترش امکانات شهری برای معلولین به توافق رسیدند. تسهیل ورود این افراد به اجتماع، ایجاد شرایطی که ایشان نیز، شهروندی خود را احساس نموده و از حقوق شهروندی شان برخوردار گردیده و لذت ببرند، تسهیل ورود ایشان به کلیه اماکن عمومی شهری و به طور کلی همسان سازی بهره گیری از امکانات شهری برای افراد ناتوان با افراد عادی جامعه، از سرفصل های بحث در این جلسه بوده است.
در واقع، توافقات این مجمع، در ادامه ی گفتمان کشورهای اتحادیه ی اروپا، پس از اجلاس سال 1997 شهر آمستردام و وضع قوانین، در راستای تضمین استقلال و ورود معلولین به اجتماع، در سال2000 ، به حاصل آمده است.
پیش از این، در ماه مارس 2002 در شهر مادرید اسپانیا، در بستر مذاکرات و گردهمایی های قبلی کشور های اروپایی، طی یک بیانیه ی فرهنگی و سیاسی، اهداف این جلسات به این شرح، اعلام گردیده بود:
1- ایجاد فن آوری های لازم و تضمین تبادل فن آوری، به منظور بهینه سازی زندگی معلولین و داخل نمودن ایشان در بافت های اجتماعی.
2- مجهز نمودن معلولین، به فن آوری نوین اطلاع رسانی و ارتباطات، جهت ساخت فضای مناسب ارتباط با اجتماع و دیگر افراد جامعه.
3- استفاده ی بهینه از جدید ترین فن آوری موجود، در زمینه اطلاع رسانی و ارتباطات، برای معلولین و کاربست این فن آوری، در تمامی عرصه های اجتماعی و همگانی نمودن آن، به منظور دستیابی کلیه معلولین، به این فن آوری ها.
4- کاربست راه های عملی، به منظور حفظ معلولین در وضعیت طبیعی انسانی شان، نظیر امکان روابط جنسی، احترام به نژاد و ملیت و مذهب ایشان و لحاظ نمودن مسائل شخصی شان در جریان تبادل تجربیات و اطمینان بخشی به ایشان از امکان حضورشان در تمامی مناسبات اجتماعی.
سرویس های ارتباطی:
توافقات نهایی گردهمایی های فوق الذکر، یک هدف مشترک را تعقیب می نمایند:
مجهز سازی معلولین به فن آوری نوین؛ ماشین آلات و تجهیزاتی که مناسبات اجتماعی ایشان را همسان با افراد عادی و با حفظ آزادی و استقلال شان محفوظ دارد.
می توانیم مسأله را به این نحو جمع بندی نمائیم:
1. فرد معلول به واسطه ی معلولیت اش از انجام برخی امور ناتوان است.
2. این ناتوانی فرد معلول را در موقعیت نابرابری، نسبت به افراد عادی که قادر به انجام همان امور می باشند، و در مرتبه ی دوم قرار می دهد.
3. همواره در طول تاریخ، و صرف نظر از موارد استثنائی، فرد معلول برای انجام اموری که از انجام آن ها ناتوان بوده است، از افراد عادی کمک گرفته است.
4. نظر به این که بسیاری از اموری که فرد معلول از انجام آن ها ناتوان است از ضروریات زندگی وی می باشند، کمک گرفتن از افراد عادی برای وی اجتناب ناپذیر بوده است.
5. بسیاری از نیاز هایی که فرد معلول قادر به برآوردن آن ها نیست، نیاز های دائمی هستند، اما به ازاء این نیاز های دائمی، در اکثر موارد، یک فرد عادی که دائماً در خدمت برآوردن نیازهای فرد معلول باشد، وجود و حضور ندارد.
6. در نهایت، به فرض حضور یک فرد عادی دائمی برای برآوردن نیازهای دائمی فرد معلول، این امر بدون شک، آزادی و استقلال عمل فرد معلول را با مشکلات جدی مواجه می سازد.
مطابق آن چه گذشت، تغییر دیدگاه بنیادین در نگاه به مشکلات معلولین در سال های اخیر، منجر به انقلاب فن آورانه در ماشین آلات و وسائل و تجهیزات، جهت خدمت به افراد ناتوان شده است. هدف از تولید نسل جدید وسائل و تجهیزاتی که در خدمت افراد ناتوان می باشند، برآوردن دامنه ی گسترده تری از نیاز های این افراد، در عرصه های مختلفف به طور شبانه روزی و با حفظ استقلال ایشان می باشد. برای برآوردن این منظور، اپراتور های خودکار، می توانند، انتخاب مناسبی باشند. اپراتورهایی که می توانند، برای رفع نیاز های ذیل، در خدمت افراد ناتوان باشند:
1- سرویس های اجتماعی که به طور مستقیم به شخص مربوط می شود مانند: بیمه، حمل و نقل و سیستم های بانکی.
2- وسایل مکملی که با حفظ استقلال افراد ناتوان به ایشان کمک می کند، بتوانند به سهولت، از خدمات عمومی، مانند سرویس های مدرسه ای و دانشگاهی استفاده نمایند.
3- ارائه ی خدمات ویژه ای به افراد ناتوان که فعالیت مستمر ایشان، در عرصه های خلاقیت، فرهنگ، ورزش و…را، تضمین نماید.
راه کارهای فن آورانه، جهت نیل به اهداف فوق الذکر و شیوه های وارد نمودن فن آوری جدید، در زندگی روزمره ی افراد ناتوان، به شرح ذیل می باشد:
1- تمامی کشورهای عضو اتحادیه ی اروپا، موظف اند، از تمامی توان خویش، در راستای ایجاد و گسترش و بهره گیری از فن آوری خاص، به منظور تسهیل زندگی افراد ناتوان، بهره گیرند.
2- بهره گیری از تمام توان فن آورانه ی موجود، اعم از امکانات سمعی و بصری، به منظور فراهم سازی امکان ارتباط افراد ناتوان با دنیای واقعی و تبلیغات مفید در این زمینه.
3- بهره گیری از امکاناتی مانند زیر نویس و … که به افراد ناتوان، فرصت دهد، مانند افراد عادی، در اماکنی مانند سینما و تأتر، از این گونه برنامه ها استفاده نموده و لذت ببرند.
4- ارتقاء کیفیت و کمیت برنامه های رادیویی و تلویزیونی برای افراد ناتوان و تلاش در راستای تهیه ی برنامه های مستقیم رسانه ای برای این افراد و اطلاع رسانی مستمر رسانه ای به کودکان ناتوان، تا بتوانند به اندازه ی کودکان عادی، با بهره گیری از آموزش های رسانه ای، رشد یابند.
5- راه اندازی سرویس های کارت های اعتباری مخصوص افراد ناتوان، به نحوی که بتوانند، بدون نیاز به کمک و حمایت دیگران، از سرویس های بانکی و اعتباری استفاده نمایند.
6- اختصاص یک شماره ی تلفن شبانه روزی و اعلان همگانی آن، به نحوی که افراد ناتوان بتوانند، در تمام ساعات شبانه روز، به سهولت، با این شماره تماس گرفته و برای استفاده از سرویس های اجتماعی و خدمات آن، مشاوره و کمک دریافت نمایند.
هدف نهایی از تمامی برنامه ریزی هایی که تا کنون از آن ها سخن گفته ایم، لحاظ نمودن ارزش و اعتبار فرد ناتوان، به عنوان یک انسان و ارتقاء سطح زندگی وی، به سطحی، هر چه نزدیک تر به زندگی افراد عادی است. افراد عادی در دنیای امروز، در کنار بهره گیری از سایر امکاناتی که به رشد ایشان کمک می رساند، امکان بهره گیری از مدرسه ی شبانه روزی رسانه ها، به ویژه رادیو و تلویزیون را نیز دارند. امکانی که مطالبه ی آن از ناحیه ی افراد ناتوان مطالبه ای به حق است؛ اما، فراهم سازی این امکان، برای مسؤولان، در غایت دشواری جای دارد و مستلزم شناختی ژرف از رسانه و شرایط افراد ناتوان و مطالعه و بررسی دقیق می باشد. در این راستا، در سال 2003 میلادی، دولت ایتالیا، با در نظر گرفتن نحوه ی ارتباط افراد ناتوان با رسانه های تصویری این کشور، همچنین، با لحاظ نمودن نیاز های ویژه ای که یک فرد ناتوان در استفاده از این رسانه ها خواهد داشت، با هدف نزدیک سازی میزان استفاده ی یک فرد ناتوان از این رسانه ها، به حد بهره گیری یک فرد عادی از رسانه های مذکور، و در افق فعالیت های مشابه در سایر کشورهای اروپایی، طرحی را برای اجرا، در فاصله ی سال های 2003 تا 2005 میلادی، به تلویزیون این کشور، ارائه نمود.
جایگاه افراد معلول و ناتوان در تلویزیون:
آمار ها گویای آن است که، در تمامی جوامع، تا کنون، درباره افراد ناتوان، به ندرت سخن رانده شده است؛ به نحوی که، افراد عادی جامعه اغلب از شرایط واقعی این افراد، شناخت صحیحی ندارند و گاهی به ایشان، به چشم مزاحمینی معیوب نگاه می کنند. این عدم اطلاع رسانی و به فراخور آن عدم شناخت، باعث شده است، اکثریت افراد جامعه، این واقعیت را در نظر نگیرند که، ذهن یک معلول حرکتی؛ مانند ذهن یک فرد عادی، و دست یک معلول ذهنی، مانند دست یک فرد عادی، می تواند در خدمت پیشرفت جامعه باشد. امروزه مسؤولین، در اکثر جوامع، فهمیده اند که این بخش از جامعه نیز، به عنوان بخشی مؤثر، نیاز به حمایت و برنامه ریزی دارد و اولین حمایت از ایشان، می تواند معرفی صحیح ایشان از طریق رسانه ها به جامعه ی افراد عادی باشد. در همین راستا، مجله ی علمی Censis، تحقیق مفصلی را با موضوع وضعیت افراد ناتوان از نگاه تلویزیون انجام داده است:
این تحقیق نشان می دهد، در برنامه های تلویزیونی با موضوع زندگی و شرایط افراد ناتوان، غالباً به زندگی و شرایط یک فرد ناتوان، به عنوان یک استثناء نسبت به افراد عادی، پرداخته شده است و کمتر برنامه ای با موضوع جامعه ی افراد ناتوان، به عنوان یک بخش پر تعداد از جامعه ی فراگیرنده ی افراد عادی و ناتوان، ساخته شده است. هر چند اکثر این برنامه ها بر مبنای تجارب شخصی یک فرد ناتوان، یا خانواده و نزدیکان وی، ساخته شده اند، اما در اکثر موارد، تنها به گزارش سختی ها و مشقات این افراد و وابستگان شان می پردازند و اگر موفقیتی نیز هست، فرد ناتوان موفق، به عنوان یک قهرمان استثنایی و نادر، معرفی شده است. آمارها،گویای مشکلات دیگری نیز هستند:
طبق آمار های به دست آمده، در 6/26 % از این برنامه ها، از افراد ناتوان صحبت می شود، ولی هیچ فرد ناتوانی در این برنامه ها حضور ندارد. به این نحو، تلویحاً، این حس به بیننده القاء می شود که افراد ناتوان، خود صلاحیت سخن گفتن از خود و طرح مسائل شان، یا حل این مسائل را ندارند. این در حالی است که، برنامه ریزی یا وضع قانونی را برای افراد ناتوان، می توان موفق نامید، که در عمل و واقعیت، بتواند موفق و قابل اجرا باشد. عملی بودن قوانین و برنامه ها، علاوه بر مشارکت دولت ها و استمرار در امر برنامه ریزی، به مشارکت افراد ناتوان نیز، نیازمند است. اگر این قوانین و برنامه ها، قوانین و برنامه هایی در خصوص افراد ناتوان هستند؛ چگونه ممکن است، این برنامه ها، واقعی و عملی باشند، اما خود افراد ناتوان، در برنامه ریزی، هیچ گونه حضور و مشارکتی نداشته باشند؟
همین آمار ها گویای آن است که، در3/71 % از این برنامه ها، از افراد ناتوان صحبت می شود و آنان نیز در جمع حضور دارند و در 1/2 % از این برنامه ها، علی رغم حضور افراد ناتوان، صحبتی از مشکلات آنان به میان نمی آید.
آمار ها نشان می دهند، در سال 2003، برنامه هایی که باحضور، یا بدون حضور افراد ناتوان، به مسائل مربوط به ایشان پرداخته اند، به ترتیب، بیشتر، حول محورهای ذیل بوده اند:
– قصه های زندگی: 38.5%
– حواشی زندگی یک فرد ناتوان: 15،8%
– اطلاعات از سرویس های مختلف و خبرهای مرتبط: 14.3%
– طرح خبرهایی از اتفاقات و حوادث: 13.2%
– داروها: 7.7%
– ورزش: 5.5%
– نمایش: 1.1%
– معرفی و آغاز یک مساله ی فرهنگی: 1.1%
– دیگر موارد: 3.3%
همچنین، آمار مربوط به طرح مستقیم وصریح مسآله ی ناتوانی و معلولیت، در تلویزیون ایتالیا، به شرح ذیل بوده است:
– یک موضوع انتخابی و شخصی و مستقل در تلویزیون: 70.7%
– در ادامه یک خبر: 18.5%
– در پاسخ به یک موضوع خارج از این مقوله( که شاید دورادور به موضوع افراد ناتوان مربوط می شده است.): 5.4%
– در جواب حرکت و یا خواسته یک فرد ناتوان: 4.3%
آمار دیگری، گویای آن است که در سال 2003 در تلویزیون ایتالیا، صحبت درباره ی افراد ناتوان، بیشتر حول محورهای ذیل بوده است:
• بحث های پراکنده: 25.8%
• سیاست های اعمال شده: 18،3%
• کار: 12،9%
• دارو و تحقیقات پزشکی: 11،8%
• معرفی مسؤولین: 8،6%
• ورزش،تعطیلات و اوقات فراغت: 7،5%
• بهداشت: 5،4%
• فن آوری پیشرفته: 2،2%
• به فرزندی پذیرفتن کودکان ناتوان: 1،1%
• مدرسه و روابط جمعی: 1،1%
• رفتارهای اجتماعی در برابر افراد ناتوان: 1،1%
• موارد دیگر: 9،7%
همین آمار نشان می دهد، در 47.8% از برنامه ها با موضوعات فوق، به نحو کلی از افراد ناتوان و مسائل شان، سخن گفته شده است و به فرد ناتوان خاصی، اشاره نشده است. این در حالی است که، در31.5% از موارد که به موضوعات خاص، توجه شده است؛ این امر، به روایت قصه های زندگی، محدود گردیده است. در 13% از این برنامه ها، موضوعات شخصی مربوط به افراد ناتوان، بررسی گردیده و 7،6 % از این برنامه ها، مسائل پراکنده ای را بررسی نموده اند.
جالب توجه است که، مسأله ی عقب ماندگی ذهنی و حرکتی، در بسیاری از افراد، حس همدردی آنان را بر نمی انگیزد. در یک همه پرسی، 8.8% فقط نسبت به یک نفر(یک آشنا) احساس دلسوزی و همدردی دارند. 8.8% دیگر نیز ذکر کرده اند که احساس همدردی دارند اما نسبت به یک نوع خاص از ناتوانی. 15.4% نسبت به هر گونه معلولیت و ناتوانی در افراد احساس همدردی می کنند و البته 67% هیچ احساس همدردی با افراد ناتوان ندارند.
شاید برای 67%، افراد فوق، که درنظر سنجی اعلام نموده اند که هیچ احساس همدردی ای با افراد ناتوان ندارند، این سوأل مطرح شود که چرا باید در تلویزیون این گونه، به افراد ناتوان و عقب مانده اهمیت داد؟ در پاسخ به این افراد باید گفت؛ که امروزه و در عصر ارتباطات، تلویزیون مانند یک مدرسه ی شبانه روزی عمل می کند و کاملاً جنبه آموزشی یافته است؛ تبلیغات در تلویزیون از هر گونه تبلیغ دیگر تأثیر گذارتر است و به همین دلیل، به نظر می رسد، بهترین راه حل برای آموزش به مردم عادی، درباره افراد ناتوان و عقب مانده، تلویزیون باشد. با توجه به آمارها و تحقیقات انجام شده، در می یابیم که در تلویزیون و به طور کلی رسانه ها، در ایتالیا و دیگر کشورهای دنیا، بسیار کم به مسأله ی ناتوانی و عقب ماندگی ذهنی و حرکتی پرداخته شده است و مهم ترین شاهد این ادعا، این واقعیت است که، افراد ناتوان، در اکثر جوامع، تقریباً فراموش شده و رفته رفته، درمیان انبوه اطلاعات دیگری که از رسانه ها به مردم ابلاغ می شوند، عقب ماندگان و معلولین به دست فراموشی سپرده شده اند. همچنین، نبودن آنها در صحنه های تبلیغاتی، باعث می شود که حضور آنها در جامعه برای افراد عادی، عجیب و غیر عادی به نظر برسد و بدین گونه بعضاً، رفتارهایی ازافراد عادی جامعه سر بزند که باعث ناراحتی افراد ناتوان شود. شاید تلویزیون در دنیا بتواند، مسؤولیت فهماندن این موضوع، که افراد ناتوان، به واسطه ی ناتوانی شان، بسیار شکننده، حساس، زودرنج و آسیب پذیر هستند را به عهده بگیرد…
چه کسی در تلویزیون، فرد ناتوان محسوب می شود؟
آمار ها، به تفکیک جنسیت، حاکی از آن است که، در مباحث مربوط به افراد ناتوان، در تلویزیون ایتالیا، در 37.4% موارد، بحث در مورد ناتوانان مذکر و 13.2% موارد، بحث در مورد ناتوانان مونث است؛ در حالی که، در 48.4% موارد، از فرد ناتوان، به عنوان معلول فیزیکی و صرف نظر از جنسیت اش، سخن گفته شده است.
در سال 2003 در تلویزیون ایتالیا در موضوعات سخن گفته شده از افراد ناتوان، 37.4% از ناتوانان مذکر، 13.2% از ناتوانان مونث و در 34.1 % از فرد ناتوان به طور کلی و صرف نظر از جنسیت اش، سخن به میان آمده است. این در حالی است که در 15.4% موارد، به هر دو جنس، اشاره شده است.
همچنین، در سال 2003، مطابق آمار ها، به تفکیک سن، تلویزیون ایتالیا، در 8.8% موارد، از کودکان ناتوان، در 5.5% موارد، از نوجوانان ناتوان، در 29.7% موارد، از جوانان ناتوان، در 25.3% موارد، از بزرگسالان ناتوان، در 2.2% موارد، از سالمندان ناتوان و در نهایت، در 28.6% موارد، از فرد ناتوان، بدون مشخص کردن رده ی سنی وی، سخن گفته است. شایان ذکر است؛ این برنامه ها، در اغلب موارد، هنگامی پخش شده است که، خبری بسیار بد یا واقعه ای ناگوار، مرتبط با یک فرد ناتوان، در میان بوده است که از آن میان: در 1.1% موارد، هنگام حرف زدن درباره ی این افراد در تلویزیون، به نوع ناتوانی آنها هیچ اشاره ای نشده است. در مواردی که به نوع ناتوانی اشاره گردیده است؛ در 48.4% موارد، این افراد ناتوان از جمله، معلولین حرکتی و در12.9% موارد، از جمله معلولین حسی(داشتن اختلال در لا اقل یکی از حواس پنجگانه)، در 4.3% موارد، از افراد ناتوان با اختلالات گفتاری، در 10.8% موارد، از ناتوانان ذهنی، در 4.3% موارد، از افراد ناتوان با اختلالات واکنشی و در 25.8% موارد، از افراد ناتوان، بدون ذکر نوع معلولیت وی و در نهایت، در 1.1% از دیگر موارد، بوده اند.
آمار دیگری، که در سال 2003 ، گردآوری شده است، حاکی از آن است که، به طور کلی، در مجموع برنامه های تلویزیونی، که به مسائل مربوط به افراد ناتوان پرداخته اند، در 5.4% موارد، افراد ناتوان نیز در برنامه حاضر بوده اند، اما در برنامه صحبت نکرده اند. در 49.5% از موارد، این افراد، در برنامه حاضر بوده و از آنان خواسته شده است که حرف بزنند. در 19.4% موارد، این افراد، تنها در پس زمینه تصویر دیده شده اند و در 25.8% موارد، خود افراد ناتوان، در برنامه حاضر نبوده اند.
آمار دیگری حاکی از آن است که، در این برنامه های تلویزیونی، در 20.4% موارد، فرد ناتوان را با نام کوچک وی، خطاب نموده اند که این امر، حکایت از فضای صمیمانه ی این قبیل برنامه ها دارد؛ در حالی که، در 2.2% موارد، فرد ناتوان با نام خانوادگی اش مورد خطاب قرار گرفته است؛ همچنین، در 33.3% موارد، خطاب، با ذکر نام و نام خانوادگی، توأمان، بوده است و در 44.1% موارد، از هیچ نامی برای نامیدن فرد ناتوان استفاده نشده و در واقع او را به مخاطبین معرفی نکرده اند. همچنین، آمار ها حاکی از آن اند که: در 22.8% از موارد، یک کارشناس در برنامه، از فرد ناتوان حاضر در برنامه صحبت کرده است و در 10.9% موارد، یکی از اشخاص نزدیک یا فامیل فرد ناتوان به جای او سخن رانده است که، این فرد نزدیک، علاوه بر مورد قبل، در 10.9% موارد، یک دوست، نامزد یا همسر فرد ناتوان، بوده است. در 3.3% موارد نیز، یک پزشک، به ایراد سخن درباره ی افراد ناتوان، پرداخته است و در 15.2% موارد، یک آموزگار یا فرد آموزش دهنده به طور کلی، این وظیفه را به عهده گرفته است. به درصد های فوق، باید، 9.8% موارد، که یک اپراتور، 27.2% موارد، که یک مجری برنامه تلویزیونی، سخنگوی برنامه بوده اند، را افزود. این در حالی است که، تنها در 23.9% موارد، خود فرد ناتوان درباره ی مسأله اش، صحبت کرده است.
آمار دیگری، نشان می دهد، در 37.4% از موارد، ناتوانی افراد ناتوان، در تلویزیون، به عنوان موضوعی طبیعی مطرح شده است؛ در حالی که، در 36.3% موارد، از ناتوانی، به عنوان موضوعی مجهول صحبت شده است؛ ولی کوشش گردیده، که از جلوه دادن ناتوانی، به عنوان یک موضوع فاجعه آمیز، برای خانواده ها، جلوگیری شود. در 8.8% از موارد نیز، از افراد ناتوان به عنوان کسانی یاد شده که در جامعه مورد ظلم قرار گرفته اند و در 1.1% موارد، از این افراد، به عنوان یک قهرمان یاد شده است. همچنین، در 3.3% از موارد، مطالب ذکر شده در مورد ایشان، توأم با رضایت بوده است. در 36.3% موارد نیز، ناتوانی، بی هیچ توضیح بیشتری، تنها به عنوان موضوعی مجهول در جامعه، ذکر گردیده است و در 12.1% موارد، ناتوانی مسأله ای معرفی گردیده، که می تواند طبیعی باشد. علاوه بر این ارقام، در 37.3% موارد، ناتوانی، به عنوان امری طبیعی که می توان آن را مثبت نگریست، معرفی شده است و در نهایت، در1.1% موارد نیز، هیچ کدام از این موضوعات ذکر نشده است.
بنا بر آماری دیگر، در 31.2% موارد، از افراد ناتوان در قالب موضوعات کاری یاد شده و در 68.8% موارد دیگر، این بحث، خارج از مباحث کاری بوده است..
آمار 31،2 درصدی بحث از ناتوانی و افراد ناتوان، در قالب موضوعات کاری، در 7.1% از موارد، در حیطه مسایل شهرداری، در 3.6% موارد، در قالب بازیگری، در 3.6% موارد، در مورد خوانندگی، در 3.6% موارد، با موضوع بیکاری، در 3.6% موارد، در حوزه ی فیزیک هسته ای، در 7.1% موارد، در خصوص روزنامه نگاری، در 3.6% موارد، در خصوص اشتغال در گروه موزیک، در 7.1% موارد، با موضوع کار در ادارات، در 3.6% موارد، با موضوع فیلم هایی که تکنولوژی های جدید را برای افراد ناتوان معرفی کرده اند، در 7.1% موارد، در حوزه ی کامپیوتر، در 3.6% موارد، مسائل مربوط به رانندگی، در 3.6% موارد، کارهای دستی، در 7.1% موارد، کارهای فیزیکی، در 7.1% موارد، حمایت های شهری، در 3.6% موارد، بحث با موضوع مدرسه، در 3.6% موارد، با موضوع ورزش حرفه ای، در 3.6% موارد، کارهای تلویزیونی و در نهایت، در 3.6% از موارد، در خصوص انجام امور داوطلبانه، بوده است.
در پایان این دسته از آمار ها و به عنوان یک نتیجه گیری مقدماتی، می توان گفت که، در 19.4% از موارد، در بحث از مسأله ی ناتوانی در تلویزیون، نکات مثبت این موضوع در نظر گرفته شده و سعی گردیده، این موضوع را با نظر به طبیعی بودن آن، بیان نمایند؛ در حالی که، فقط در 14% از موارد، این پدیده، به عنوان پدیده ای پیچیده نگریسته شده و سعی نموده اند که مسأله را دراماتیزه نمایند. به این آمار ها، باید 31.2% از مواردی راکه در آن ها، مسأله ی ناتوانی با نگاهی دوستانه و توأم با بخشندگی، نگریسته شده است، افزود.
اگر بر این باور هستیم که افراد ناتوان بخشی نادیده نا گرفتنی از جامعه هستند و تنها، به واسطه ی ناتوانی شان، نیازمند برنامه ریزی ای، دقیق تر و متفاوت می باشند، در این برنامه ریزی نباید از هیچ یک از لایه های زندگی فرد ناتوان، غفلت نمائیم.
زندگی افراد ناتوان نیز، مانند افراد عادی، در لایه های مختلف خانوادگی، شغلی، عاطفی و … جریان دارد و برای برنامه ریزانی که به امر برنامه ریزی برای این افراد اشتغال دارند، حائز کمال اهمیت است که بدانند، برای افراد ناتوان، کدام لایه ها، از زندگی شان، حائز اهمیت بیشتر اند، تا به این نحو، با لحاظ نمودن اولویت ها، بهتر بتوانند برای این افراد برنامه ریزی نمایند. آمار ها نشان می دهند، برای یک فرد ناتوان، در 18،1% از موارد، سرویس های ورزشی، در 17،1% از موارد، محیط کاری، در 12،8% از موارد، خانواده، در 10،6% از موارد، روابط اجتماعی، در 8،5% از موارد، دنیای مذهب، در 8،5% از موارد، دنیای ورزش، در 2،1% از موارد، یک همراه نزدیک، در 2،1% از موارد، اینترنت و در 1،1% از موارد، دوستان و در پایان، در 19،1% از موارد، مسائل متفرقه ی دیگر، حائز بیشترین اهمیت است.
با توجه به آنچه گذشت، نقش برنامه ریزان و برنامه سازان رسانه ها؛ به خصوص رادیو تلویزیون، در خصوص بحث از پدیده ی ناتوانی، حائز کمال اهمیت است. به جرأت می توان گفت که، این برنامه ریزان، نظر به اهمیت وظیفه شان، نیاز به آموزش کارشناسان، روان شناسان و پزشکان دارند تا، در سایه ی این آموزش ها، بتوانند، فرهنگ پذیرش افراد ناتوان را، از طریق رسانه شان، به نیکی، اشاعه نمایند.
باید به کمک های دولتی فوق الذکر، 36% تخفیف، از کل خریدهایی که یک خانواده برای خریداری وسائل خودکار درون خانه، برای فرد ناتوان انجام می دهند، مانند ماشین های مخصوصی که فرد معلول را از پله های ساختمان بالا می برند و به طور کلی، امکانات جا به جا شدن وی را تأمین می نمایند؛ افزود.
این تخفیف ها و کمک های دولتی، تا 31 دسامبر سال 2011 میلادی اعتبار دارند و خانواده هایی که برای نگهداری از یک فرد ناتوان، نیاز به استخدام یک پرستار دارند؛ چنان که در آمد سالیانه آنها از حد مشخصی پایین تر باشد، می توانند بخشی از هزینه های این کار را، از دولت دریافت نمایند.
در سال 2000 نیز، دولت ایتالیا به طور مستقل و خارج از تصمیم گیری های مشترک اتحادیه ی اروپا، قانونی را برای دفاع از حقوق خاص افراد ناتوان، در خصوص بهره گیری از سرویس های مورد نیاز این افراد، به تصویب رساند که مفاد آن، به شرح ذیل می باشد:
1- ضرورت تحول بخش علمی و تحقیقی ژنتیک، روان شناسی، فن آوریهای پزشکی و جامعه شناسی در زمینه های مربوط به افراد ناتوان، جهت برطرف سازی نیازهای ایشان و لزوم توجه به این افراد و خانواده های شان در قالب تحقیقات و گسترش فناوری های مرتبط.
2- تضمین بهره گیری افراد ناتوان از امکانات فیزیوتراپی، معالجات و… به همراه تحقیقات درباره ی مشکلات خاص ایشان در این زمینه ها.
3- تضمین ارائه ی سرویس های پزشکی، به خصوص سرویس های تراپی، در کنار گسترش بخش تحقیقات، در خصوص وضعیت افراد ناتوان در جمع خانواده و در سطح اجتماع و به تبع آن، شناخت نیازهای این افراد و کمک به ایشان، در راستای حصول حس رضایت این افراد در کانون خانواده و عرصه های مختلف اجتماعی.
4- یاری رسانی به خانواده های دارای فرزندان ناتوان، در نگهداری از این فرزندان و تضمین و اطمینان بخشی به این والدین، در خصوص استفاده از سرویس های بیمه و اطلاعات رسانی و آگاه سازی علمی ایشان، به منظور یادگیری شیوه های آسان سازی مراقبت از فرزندان ناتوان و آماده سازی شان، برای راه یابی به جامعه.
5- تضمین ارائه ی امکانات پایه ای و حمایتی، جهت تربیت فرزندان ناتوان و ارائه ی سرویس های لازم به والدین این فرزندان، تا جایی که بتوانند، نقاط ضعف فرزندان خود را با استفاده از این امکانات بهبود بخشیده و ایشان را در مسیر ارتقاء سطح زندگی شان، هدایت نمایند.
سرویس کمک های شخصی:
سرویس دهی، در بخش کمک های شخصی می تواند از سوی ادارات بیمه یا شهرداری ها صورت گیرد و هدف از آن، کمک به افراد ناتوان، جهت رفع نیاز های شان، در کنار حفظ استقلال شخصی شان، می باشد. این گونه سرویس ها، مانند در اختیار گذاشتن وسائل ترجمه ی همزمان برای افراد دارای اختلالات گفتاری و شنیداری، فراهم سازی شرایط، برای معلولین ذهنی متمایل به انجام فعالیت های اجتماعی داوطلبانه و… سرویس های مربوط به روابط شهروندی نامیده می شوند.
در قانون مصوب سال 1978، در خصوص تعلیم و تربیت افراد ناتوان آمده است:
1- دولت باید، پرداخت هزینه های مهد کودک کودکان ناتوانی که کمتر از 3 سال سن دارند را به طور کامل، تضمین نماید.
2- دولت موظف است، ادامه ی تحصیل افراد ناتوان را، در کنار افراد عادی، در سایر مقاطع، تا بالاترین مقطع تحصیلی؛ یعنی دانشگاه، تضمین نماید.
3- دولت موظف است؛ شرایط لازم را جهت برخورداری افراد ناتوان شاغل به تحصیل، از امکانات برابر آموزشی با افراد عادی، فراهم نموده و امکان ارتباط اجتماعی این افراد را با دیگر دانش آموزان، فراهم سازد.
4- تمرینات تعلیم و تربیتی، نمی تواند و نباید برای افراد ناتوان، بسیار سخت و آزار دهنده باشد و آموزش در این زمینه، مطابق با روحیات و شرایط ویژه ی آنان خواهد بود.
5- دولت باید تضمین نماید که، تمامی امکانات خود را از قبیل بیمه، خدمات پزشکی، فن آوری، سرویس های روان شناسی، ایاب و ذهاب، به همراه منابع انسانی از قبیل نیروهای آموزشی را، به کار گیرد؛ تا به این وسیله افراد ناتوان بتوانند، تا آن جا که ممکن است، سلامتی خود را بازیابند و زندگی عادی تری را نسبت به گذشته، داشته باشند.
6- در دوره ی امتحانات، سوالات و شیوه ی اخذ امتحان از افراد ناتوان، باید با شرایط جسمی و ذهنی ایشان، مطابق بوده و پیشرفت ایشان نسبت به گذشته خودشان، مورد ارزیابی قرار گیرد؛ نه نسبت به دیگر دانش آموزان عادی.
در کشور ایتالیا، هر دانش جویی، پیش از اتمام تحصیلات اش، باید یک دوره ی کار آموزی را، در رشته ی تحصیلی اش، جهت کاربست عملی آموخته های نظری اش، به همراه کسب تجربه و یافتن روابط لازم، برای ورود به بازار کار، پشت سر بگذارد. این دوره ی کارموزی، می تواند، در قالب سفر به دیگر کشور ها انجام پذیرد؛ که در این حالت، آموختن یک زبان تازه را نیز باید به فوائد آن، افزود.
طبق برنامه ریزی های اتحادیه ی اروپا، دانش جویان ناتوان نیز می توانند به کشورهای دیگر اتحادیه ی اروپا سفر نموده و دوران کار آموزی شان را پشت سر گذارند؛ که به این منظور، نخست باید توانایی های شان را، به دانشگاه محل تحصیل شان، اعلام نموده و مشخص نمایند، در چه زمینه هایی می توانند فعالیت نمایند؛ که در پی آن، با توجه به توانایی های شان، در کشور منتخب شان و زیر نظر دانشگاه محل تحصیل شان، کاری را، به عنوان دوره ی کارآموزی شان، آغاز خواهند نمود.
در کشور ایتالیا، برای دانش جویان شاغل به تحصیل و جهت کمک به ایشان، یک فرصت کاری، به عنوان کار دانشجویی، در محیط دانشگاهی تعریف شده است؛ به این معنی که، تمامی دانشگاه ها، و به طور کلی سیستم آموزشی کشور ایتالیا، فرصتی را برای کار کردن و کسب درآمد در اختیار دانشجویان خود قرار می دهد. هر دانشجو، در آغاز هر سال تحصیلی، می تواند تقاضای کار نموده و در صورت پذیرش، به مدت 150 ساعت، در فضاهای دانشگاهی، به کار دانش جویی اشتغال ورزد. دانش جویان ناتوان نیز، مانند دیگر دانشجویان، در صورت تمایل و درخواست، می توانند در مشاغلی که در توان ایشان باشد؛ از فرصت کار دانش جویی خویش، بهره گیرند.
همچنین، در کشور ایتالیا، به عنوان بخشی از سرویس های کمک های شخصی به افراد ناتوان، در فضاهای آموزشی و به عنوان یک فرصت کار دانش جویی، برای دانش جویان عادی، شغلی با محتوای مساعدت به دانش جویان ناتوان تعریف شده است که در جریان آن، یک دانش جوی عادی، به عنوان فرصت کار دانش جویی اش، یک دانش جوی ناتوان را در امور تحصیلی اش، همراهی و یاری می نماید.
منابع:
censis, 2003 نگاهی به وضعیت عقب ماندگان و معلولین
www.disabili.com
www.handilex.org
www.nolimit.it
servizio di disabili in firenze
servizio di disabili in padova
www.censis.it
نويسنده : رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران – رم ایمیل : istitutoculturaleiran@gmail.com
وضعیت معلولین و عقب ماندگان ذهنی و حرکتی در کشور ایتالیا و اقدامات دولت برای بهبود شرایط ایشان
1 دیدگاه
مریم قمی پور
من یک دختر معلول جسمی حرکتی هستم با پای چپم نقاشی می کنم مدارک نقاشی و گرافیک دارم
می توانم تدریس کنم
اما در ایران هیچ حمایتی نمی شوم می خواهم برای پیشرفت نقاشیم به ایتالیا بروم لطفا کمکم کنید