روزنامه اعتماد در صفحه جامعه نوشت: یک مــدد جو: «محصولات تولیدی اینجا به راستی دراین چند ساله گران شده است. درحالی که این مرکز باید حامی محرومان باشد حتی در خیلی از موارد بیمه را هم قبول نمی کنند.»
«دست و پا»، «دستی» چند؟
این گزارش که به قلم حمیدرضا خالدی در شماره روز دوشنبه چهارم خرداد 1394 هجری خورشیدی به چاپ رسید، می افزاید: او می گوید که این کفش های کوچک و فسقـلی بــرایش ٦٠ هزار تومـانی آب خورده است. یک مــدد جو: «محصولات تولیدی اینجا به راستی دراین چند ساله گران شده است. درحالی که این مرکز باید حامی محرومان باشد حتی در خیلی از موارد بیمه را هم قبول نمی کنند.» او می گوید که این کفش های کوچک و فسقـلی بــرایش ٦٠ هزار تومـانی آب خـورده است.
یک مــدد جو: یک «دست»، بسته به جنس و اینکه از کجای دست درست شود (بالای آرنج، مچ و…) . به شکل متوسط 1.5 تا ٣ میلیون تومان قیمت دارد. البته دست های مصنوعی بسیار گران تری هم وجود دارد؛ دست های چندین میلیونی. دست های هوشمندی هستند و خـــارجی که به شیوه ای جدید طراحی و ساخته شده اند.
برایش سخت است سوار شدن روی صندلی چرخداری که سال هاست همدمش بوده است. مسیر صندلی تا ویلچر، با وجود کمک های پدر و خواهرش، برایش طولانی ترین جاده دنیاست. دختر ٢٣- ٢٢ ساله، قبل از اینکه دست هایش را روی شانه های پدر و خواهرش انگار حلقه کند تا روی صندلی چرخدار بنشیند، نگاه نگرانش را به این سو و آن سو می چرخاند. گویی خجالت می کشد از نگاه آدم های این دنیا. شاید برای همین باشد که وقتی روی مرکب چرخدارش می نشیند، خیس از عرق شده است. تا پیرمرد ماشین را پارک کند، دختر کوچک تر که چهار ستون فقراتش سالم است، صندلی چرخدار خواهرش را هل می دهد به سوی رمپ شیبدار ویژه معلولان اما شیب زیاد است و زور دختر به صندلی چرخدار نمی رسد، به ناچار خود خواهر معلول هم دست به کار می شود و با دست هایی که چر خ های ویلچر را می چرخاند، کمک می کند تا خواهرش بیش از این شرمنده نشود. و بالاخره. . . مسیر ١٠ متری رمپ در برابر اراده این دو خواهر تسلیم می شود. درست مانند صندلی چوبی غول آسایی که به عنوان نمادی از این مرکز در وسط باغچه کار گذاشته شده. اثری حجمی هنری که گرچه یک پایه آن شکسته، ولی هنوز ایستاده و پابرجاست. از هر ١٠ نفری که در این مرکز توانبخشی می بینی حداقل سه نفرشان جانبازند یا معلول هستند. بقیه هم یا همراهان شان هستند یا کارکنان این مجموعه؛ بزرگ ترین و قدیمی ترین مرکز توانبخشی کشور که یکی از فعال ترین بخش های هلال احمر است. ساختمانی بین دو مجموعه ساختمان مرکزی هلال احمر – یا همان ساختمان صلح- و بیمارستان خاتم الانبیا. اینجا یکی از ١٩ مرکز توانبخشی در کشور است که بیشتر ازبقیه مراکز مددجو دارد و هرروز میزبان ده ها نفر از شهروندان است؛ معلولین، توانجویان و جانبازانی که از کوچک وبزرگ، پیر و جوان و زن و مرد برای دریافت وسایل کمک حرکتی یا تجهیزات و خدمات توانبخشی گذرشان به این مرکز می افتد. یکی برای گرفتن دست یا پای مصنوعی آمده و دیگری برای گرفتن کفش طبی یا بریس مخصوص، کفشی مخصوص برای حرکت معلولان. رویا یکی از همین مراجعین است؛ زنی که نه برای خود که برای گرفتن کفش برای کودک سه ساله اش به اینجا آمده است. میثم، فرزندش بد قلقی می کند و حاضر نیست با کفش های سیاه رنگ طبی (که مخصوص وی قالب گیری و ساخته شده) راه برود. صدای گریه اش سالن کفاشی را پرکرده است اما مادرش با اینکه معلوم است کلافه شده و بی قرار، همچنان عاشقانه دستش را گرفته و با مهربانی از طفل سه ساله اش می خواهد تا قدم بردارد و پیش برود.
به گفته رویا، (مادر پسر بچه)، میثم از همان ابتدای تولد، به بیماری انحراف پا مبتلا بوده و برای همین به توصیه دکتر الان چند ماهی است که کفش های مخصوص طبی می پوشد اما گویا آنها را دوست ندارد. این را از گریه کردن های دایمش می توان فهمید. دراین بین مسوول واحد کفاشی هم می خواهد کودک را آرام و هم کفش را امتحان کند. بچه را روی صندلی می نشاند، کمی با کفش ور می رود و وارسی اش می کند و در نهایت آنها را درمی آورد و می گوید: فکر کنم اگر کمی پنجه های آن بازترباشد بهتراست. بگذارید برای تان قالب بزنم تا خوب شود.
رویا از شهرری به اینجا می آید. آن هم تک و تنها چرا که شوهرش کارمند است و نمی تواند زیاد مرخصی بگیرد و همراه همسر و فرزندش بیاید و برود، می گوید: «الان دو ماهی می شود که برای این کفش میایم و می روم. دو باربرای قالب گرفتن و کارهای دیگر آمدم و دوبار هم برای پرو کفش. تازه اینجا قدیمی ترین مرکز ایران است و می گویند، کارکنانش کارکشته تر از بقیه جاها هستند.»
او می گوید که این کفش های کوچک و فسقلی برایش ٦٠ هزار تومانی آب خورده است؛ کفش هایی که گفته می شود گرچه مانند گذشته، از چرم خالص نیست ولی باز هم کیفیت آنها بهتر از بسیاری از کفش های بیرونی است.
وی اما با این وجود گلایه دیگری هم دارد. گلایه از طولانی شدن زمان آماده سازی کفش ها و گرانی آن: «محصولات تولیدی اینجا به راستی دراین چند ساله گران شده است. درحالی که این مرکز باید حامی محرومان باشد حتی در خیلی از موارد بیمه را هم قبول نمی کنند.»
دست دو میلیونی
عباس، ٢٧ سال است که مشتری دایم این مرکز است. از همان زمانی که ساختمان آن درسیدخندان و بعدها به یکی از خیابان های فرعی انقلاب منتقل شد. وی که ٤٣ سال دارد در اثر حادثه ای در ١٦ سالگی از ناحیه دست معلول شده و دستش از بالای آرنج قطع شده است و از آن پس عباس شده مشتری پروپاقرص این مرکز توانبخشی. از همان زمان معلولیت شاگردی یک مغازه فرش فروشی را می کند. برای سفارش دست مصنوعی آمده است؛ دستی که با آن پول و روزی حلالش را درمی آورد. به گفته وی، دست های مصنوعی این مرکز، چند سالی است که دیگر کیفیت گذشته را ندارد: نمی دانم که مواد به کار رفته در آنها بی کیفیت شده یا شیوه ساخت آنها باعث شده تا کیفیت شان پایین بیاید. هرچه که هست، دست هایی که در این چندساله می سازند اصلا با قبل قابل مقایسه نیست. قبلا دست ها انگار راحت تر روی قسمت قطع عضو شده می نشست و راحت تر می توانستی با آن کار کنی ولی الان گاهی حتی دست را زخم می کند و معمولا برای اینکه مشکلاتش رفع شود، باید چند بار بروید و بیایید.
وی هم از افزایش قیمت دست و پاهای مصنوعی گلایه دارد. به گفته او، یک «دست»، بسته به جنس و اینکه از کجای دست درست شود (بالای آرنج، مچ و…) . به شکل متوسط 1.5 تا ٣ میلیون تومان قیمت دارند. البته دست های مصنوعی بسیار گران تری هم وجود دارد؛ دست های چندین میلیونی. دست های هوشمندی هستند و خارجی، که به شیوه ای جدید طراحی و ساخته شده اند. هم سبک ترند و هم قابلیت حرکت آن بسیار بیشتر است. اما چه فایده؟ تعداد معلولینی که توان خریدش را داشته باشند، خیلی کمتر از مشتریان دست های مصنوعی معمولی است.
عباس به یک باره و با یک حرکت دستش را درمی آورد و آن را نشان می دهد. قسمت بالای آن، جایی که قسمت قطع شده دست در آن جا می گیرد، فرسوده و کهنه شده است و به همین دلیل با دستمال و باند، سعی شده تا چند صباحی بیشتر از آن استفاده کنند. عباس درحالی که به کهنگی و فرسودگی دستش اشاره می کند، ادامه می دهد: «الان حدود ٣ سال است که این دست را دارم. حسابی از نفس افتاده. ولی چه کار کنم؟ اینقدری درنمی آورم که بخواهم هر سال آن را عوض کنم. از طرفی اگر یک روز هم این دست بشکند یا گم شود و … آن روز برایم یک عزای واقعی است، چون واقعا فلج می شوم. خصوصا اینکه برای اینکه دست جدیدی سفارش دهم باید حدود یک ماه صبرکنم.»
دست و پاهایی به قیمت طلا
مراد ٣٣ ساله از بالای زانوی راست دچار قطع عضو است. روی صندلی در اتاق پرو نشسته و یکی از کارشناسان سفیدپوش بخش پروتز مشغول قالب گیری از پای او است. با باندهای گچی خیس شده از پای سالم وی قالب گیری می کند تا از روی آن، پایی مصنوعی برای پای دیگر که قطع عضو شده بسازد. بعد از چند دقیقه و شکل گرفتن باند گچی، صدای اره برقی که برای بریدن قالب بلند می شود نشان از اتمام قالب گیری دارد. مراد کارمند است. اما ناچار شده برای دست و پا کردن یک پای مصنوعی حداقل حدود دو میلیون ناقابل !جور کند: حقوق من یک میلیون و چهارصد است، آخر با دو بچه چطور هر سال حداقل دو میلیون برای این پای لامذهب جور کنم؟!
نفسی چاق می کند و با صدایی لرزان و دورگه ادامه می دهد: قبل ترها قیمت ها خیلی ارزان تر بود. دوسال پیش که آمدم حدود یک میلیون دادم حالا بیشتر از دو میلیون باید بدهم. تازه این پا، یک پای معمولی است و فقط جنبه تزیینی دارد. اگر بخواهم یک پای خوب و کارآمد بگیرم که مثلا پاشنه آن حرکت داشته باشد، باید پنج، شش میلیون بدهم. به قول بچه ها دست و پا قیمت طلاست.
اما ساخت پروتز برای مددجویان به همین جا ختم نمی شود. بعد از اینکه قالب گچی آماده شد تکنیسین ها ورقه های رزین را در کوره قرار می دهند تا ذوب شوند. بعد از این مرحله آنها روی قالب های گچی پارچه هایی توری که مانند جوراب هستند، می کشند و مواد رزین را لابه لای پارچه های توری تزریق می کنند. به این شکل قالب پلاستیکی شکل می گیرد. بعد از آماده شدن عضو مصنوعی نوبت به تست آنها می رسد. در مرحله تست اگر به هر دلیلی عضو مصنوعی معلول، قالب بدن وی نباشد و به قسمت هایی از بدن بیمار فشار وارد کند، تکنیسین ها به وسیله سوهان و دستگاه های تراش مخصوصی که دارند مشکلات این اعضای مصنوعی ساخته شده را بر طرف می کنند.
وقتی مددجو و کارشناس ها مطمئن شدند پروتز ساخته شده مناسب عضو قطع شده است، نوبت به مرحله آخر و طبیعی سازی عضو مصنوعی می رسد. کارشناسی که در حال قالب گیری از پای مراد است در این مورد می گوید: «در مرحله آخر پروتز را با وسایلی مانند اسفنج و پلاستیک می پوشانیم تا دقیقا شبیه عضو سالم مددجو به نظر برسد.»
هلال احمر خصوصی
اینها اما تنها مشکلات مددجویان نیستند. با وجود قیمت های نجومی توانبخشی و ارتزها و پروتزها (بخوانید دست و پاهای مصنوعی و کفش های طبی)، هنوز بیمه حاضر نیست زیر بار تعهد پرداخت هزینه های آن برود. این را مریم، دختر دانشجویی که برای سفارش و گرفتن دست مصنوعی اش آمده می گوید: خیلی جالب است که بیمه اصلا قبول نمی کند که سهمی از قیمت این وسایل را بپردازد. خنده معناداری می کند و ادامه می دهد: شاید هم فکر می کند این دست و پاهای مصنوعی، تزیینی است و شامل بیمه نمی شود.
مرد میانسالی هم که همراه همسرش آمده تا دست مصنوعی خود (که از مچ دست راستش قطع شده است) را سفارش دهد با تایید سخنان مریم می گوید: راست می گوید. اگر بیمه ها زیر بار خدمت رسانی به معلولین در این بخش می رفتند، خیال مددجویان راحت می شد. الان به دلیل همین قیمت های نجومی، مددجویان مجبورند به جای اینکه هر سال یا هر دو سال یک بار عضو مصنوعی یا کفش های طبی خود را عوض کنند، هر سه ،چهارسال این کار را بکنند. این سبب می شود تا به مرور زمان و به دلیل استفاده زیاد از حدی که از این وسایل می شود، کم کم کیفیت شان پایین بیاید و حتی فرم دست و پای مددجویان را هم خراب و ازحالت طبیعی خارج کند.
کفش خوب می خوای، بیرون!
محسن یکی دیگر از مشتریان پروپاقرص این مرکز است. وی هم از ناحیه پای چپ خود دچار معلولیت شده و باید برای رفت و آمد خود از کفش های طبی استفاده کند. اما به گفته خودش، کیفیت جنس هایی که برای ساخت این کفش ها استفاده می شود، اینقدر پایین است که سال گذشته، سه بار میله های اطراف کفشش (که مانند آتل دردو طرف پایش قرار می گیرند)، شکسته و مجبور شده برای تعمیر کفشش به این مرکز مراجعه کند: برای هر بار تعمیر مجبورید «حداقل» دو بار بیایید و بروید. یکی روزی که کفش را می آورید و تحویل می دهید، یکی هم روزی که برای گرفتن کفش می آیید.
خنده پرمعنایی می کند و فرم مخصوص کارگاه را که هزینه های تعمیر کفش درآن نوشته شده نشان می دهد و با اشاره به قسمتی که در آن مقدار زمانی که برای کار برروی کفش لازم است، می گوید: همان طور که می بینید برای تعمیر یک پیچ ساده ٣ ساعت زمان زده ! در حالی که شاید یک ربع هم وقت نبرد. فکر کنم قیمت هر ساعت کار اینجا ١٤ هزارتومان محاسبه می شود. یعنی شما برای عوض کردن یک پیچ که قیمت آن کمتر از دو، سه هزار تومان است باید حداقل ٤٢ هزار تومان دستمزد بدهید.
پیش از اینکه سوال بعدی ام را بپرسم خودش آن را حدس می زند و می گوید: کلینیک های خصوصی قیمت های محصولات شان چند برابر اینجاست. ضمن اینکه خداییش، تکنیسین های اینجا خیلی واردتر از تکنیسین های بیرون هستند. چون هم سابقه شان بیشتر است و هم روزی چندین کفش و عضو مصنوعی سفارش می گیرند و قشنگ به زیر و بم آنها واردند.
یکی از کارکنان قدیمی این مرکز در مورد دلیل پایین آمدن کیفیت کفش های طبی تولیدی این مرکز می گوید: پیش از این تمام اجناس ما آلمانی بود. اما الان ایرانی است که آنهم تازه درجه یک و دو و سه دارد. متاسفانه جنس های ایرانی خوب درنیامده و به دلیل اینکه در انحصار یک شرکت است، این کارخانه تلاشی برای بالا بردن کیفیت محصولات خود نمی کند. از سویی اگر بخواهیم کفش ها را با همان جنس آلمانی بسازیم، یک کفش حدود ٣ میلیون تمام می شود. آن وقت چند درصد از معلولان توان پرداخت این قیمت را دارند؟!
برون سپاری به شیوه…
برون سپاری به اینجا هم رسیده است. از یکی ، دو سال قبل، فروش محصولات ارتوپدی و کمک ارتوپدی و حتی قطعات کفش های طبی به بخش خصوصی واگذار شده است. کافی است سری به فروشگاه بعد از در ورودی ساختمان بزنید تا هرچه می خواهید را تهیه کنید. از عصا و آتل گردن گرفته تا کفی کفش و ویلچر وقطعات کفش های طبی و… فروشگاهی که گفته می شود به شکل تعاونی و با عضویت چند تن از اعضای قدیمی خود این مجموعه شکل گرفته است.
وقتی برای سفارش یک کفش طبی به کارگاه می روید، تکنیسین مربوطه کارتی را پر می کند و سپس شما را به این فروشگاه خصوصی می فرستد تا قطعات مورد نیاز کفش تان را بخرید و به کارگاه بیاورید. درحالی که قبلا شما فقط سفارش می دادید و خود تکنیسین جنس های مورد نیاز خود را از انبار می گرفتند و بیمار دخالتی در این فرآیند نداشت.
این خصوصی سازی سبب می شود تا به گفته مددجویان بخش خصوصی برای سود بیشتر، جنس های ارزان قیمت یا ایرانی را بیاورد و به مددجویان بفروشد و مددجویان هم چاره ای جز خرید آنها ندارند ! بیشتر اجناسی که دراین فروشگاه عرضه می شود، ایرانی هستند ؛ جنس هایی که به گفته مددجویان اکثرا کیفیت بسیارپایینی دارند. البته مشابه خارجی آنها را هم دارند ولی از آنجایی که قیمت شان چندین برابر مشابه ایرانی است، مددجویان به ناچار محصول های بی کیفیت ایرانی را انتخاب می کنند.
به عنوان مثال دراین فروشگاه دو نوع ویلچر وجود دارد. یکی از ویلچرها ایرانی است و ٣٥٠ هزار تومان است و دیگری که خارجی است یک میلیون و ٢٥٠ هزار تومان است. البته به قول فروشنده: می گویند این ویلچر خارجی است! راست و دروغش با خودشان!
همچنین عصای کوپرز انگلیسی جفتی ١٥٠ هزارتومان و عصای مچی ایرانی، دراین فروشگاه جفتی ٥٠ هزار تومان آب می خورد. اما قیمت این وسایل چقدر با بیرون تفاوت دارد؟ فروشنده در این مورد می گوید: اجناس ما حداقل ٣٠ درصد کمتر از بیرون است. مثلا ویلچر ایرانی ما بیرون ٤٥٠ هزار و ویلچر خارجی ما حدود یک میلیون تومان است.
اما به هر حال این انحصار بدون نظارت سبب شده تا کیفیت محصولات این مرکز روز به روز کمتر و کمتر شود؛ موضوعی که هیچ یک از مسوولان مربوطه توجهی به آن ندارند. تکنیسین های این مجموعه نیز اکثرا گلایه ای از محصولات این فروشگاه ندارند، چرا که خیلی از آنها در این تعاونی خصوصی سهم دارند و شریکند! به بیانی، همه در این طرح سود می برند الا مددجویان که فلسفه وجودی این مرکز به خاطر آنهاست.
٦٠ هزار معلول و جانبازچشم به راه
پیش از این عبدالرضا شاهرضایی، معاون اسبق بهداشت، درمان و توانبخشی جمعیت هلال احمر گفته بود که سالانه بیش از 60 هزار نفر برای دریافت خدمات ارتوپدی شامل ساخت دست و پای مصنوعی، تهیه پروتز و وسایل کمک ارتوپدی شامل کفش بریس و کفش طبی به مراکز توانبخشی جمعیت هلال احمر مراجعه می کنند. سیدرضا رییس کرمی، معاون کنونی توانبخشی هلال احمر نیز آمار افرادی را که طی ٩ ماهه نخست سال ٩٣، از خدمات ارتوپدی فنی این مراکز بهره مند شده اند ٤٧ هزار مددجو اعلام کرده که با احتساب سه ماهه بعدی سال باز هم به همان رقم حدود ٦٠ هزار مددجو می رسیم.
محمد علی از ناحیه پای چپ معلول است و چند سالی است که با وجودی که در اهواز یک مرکز توانبخشی وجود دارد، برای سفارش کفش به تهران می آید. کشاورز است و ٤٦ ساله. درمورد اینکه چرا به جای اهواز به تهران می آید می گوید: تکنیسین های اینجا و جنس هایی که استفاده می کنند خیلی بهتر از شهرستان هاست. تاکنون چندین بار به این دلیل که کیفیت کفش هایی که دراهواز می گرفتم پایین بود، پایم آش و لاش می شد و خیلی اذیت می شدم. به همین دلیل شش،هفت سالی است که با وجود مسافت زیادی که وجود دارد به تهران می آیم تا حداقل کمتر شکنجه شوم.
محمد علی تنها مشتری شهرستانی این مرکز نیست. کافی است دوری در مرکز بزنید تا مددجویانی را ببینید که از اکثر شهرها و استان ها برای دریافت خدمات به این مرکز آمده اند.
بیمه ها نقطه مجهول توانبخشی
همان گونه که مددجویان می گویند، هم اینک نقش بیمه ها در تقبل هزینه های ارتوپدی و توانبخشی بسیار کمرنگ و ناچیز است به گونه ای که اکثر مددجویان، دیگر ترجیح می دهند چشم انتظار کمک های آنها نباشند. این مساله با اینکه سال هاست مورد بحث و اختلاف نظر بین مراکز درمانی و هلال احمر از یک سو و بیمه ها از سویی دیگر است، اما تاکنون همچنان مغفول مانده است. تلاش های ما برای گفت وگو با سیدرضا رییس کرمی، معاون بهداشت، درمان و توانبخشی جمعیت هلال احمر متاسفانه راه به جایی نبرد. اما وی چند روز قبل در مراسمی رسما به کم کاری بیمه ها واکنش نشان داده و گفته است: متاسفانه بیمه ها در حوزه توانبخشی نسبت به درمان در این حوزه بسیار عقب هستند تا جایی که حتی بعضی خدمات جدید توانبخشی تعرفه نیز ندارند؛ لذا ضروری است تا سازمان های بیمه گر در این حوزه فعال شوند.
این اظهارنظرها در کنار گلایه های مددجویان از شیوه خدمات رسانی به معلولان و جانبازان باعث شده تا معاونت توانبخشی هلال احمر با وجود تمام قدمت و تجهیزاتی که دارد، نتواند از عهده نقشی که به عنوان بزرگ ترین مرکز توانبخشی کشور دارد به خوبی برآید. به خصوص آنکه حالا، بهزیستی نیز خود را متولی توانبخشی معلولان می داند و حاضر نیست میدان را برای هلال احمر ٥٣ ساله خالی کند. اما شاید ساده ترین و بهترین گزینه تجمیع امکانات و پتانسیل های این دوسازمان و تدوین سازوکاری برای حمایت واقعی از معلولان و جانبازان، به جای دعواهای اداری و سازمانی باشد. چرا که قراراست این دوسازمان، هر دو برای یکی از آسیب پذیر ترین اقشار جامعه خدمت کنند.
با تمام این تفاصیل، محصولات تولیدی هلال احمر به اذعان اکثر مددجویان آن، از بقیه نقاط کشور و سایر تولید کنندگان این محصولات در تهران و شهرستان ها بهتر هستند. چه از لحاظ کیفیت و چه از لحاظ قیمت که معمولا، چیزی حدود ٣٠ تا ٥٠ درصد ارزان تر از سایر بخش هاست.