در هفته بهزیستی، معمای وجودش را میتوان در زیستن بهتر توانجویان واقعی جامعه یا همان معلولان خلاصه کرد که پیشنهاد تأسیسش توسط «شهید فیاضبخش» نیز از این رو بود.
اما بهتر گشتن آسان نیست؛ بهخصوص در مسائل اجتماعی، آن هم وقتی بودجه کمی برای حل یک مشکل یا ساختن یک پروژه اختصاص داده میشود. زیرا پایین بودن بودجه از مهم نشمرده شدن آن مسئله توسط مسئولان پرده برمیدارد و متأسفانه باید بگوییم از همان ابتدا به دلیل سازمانی بودن بهزیستی، نه دولتها و نه مجلس به آن أهمیت ندادند.
بهطوری که گاه دیدهایم ناتوانی مالی این سازمان، حتی زحمات و دلسوزیهای بعضی از مددکاران را کمرنگ کرده است تا جایی که کسری بودجه باعث شده در بسیاری از مواقع ببینیم و بشنویم که بخش اصلی نیازهای مالی بهزیستی توسط بنیاد مستضعفان، بسیج، نهادهای مذهبی و دیگر نهادهای مردمی تأمین میگردد.
اگر روزی صادقانه بنشینیم و وظایف بهزیستی را بشماریم؛ به راحتی طومار بلند و بالایی از سختترین مشکلات یک جامعه را به دست میآوریم که این سازمان مانند یک ولی تنها باید آنها را به دوش بکشد. درمان معتادان، خانه سلامت زنان و دختران، نگهداری کودکان بیسرپرست و خیابانی، توانبخشی و نگهداری سالمندان و… نمونههایی از این بار سنگین میباشند.
حالا باید پرسید: «بهزیستی چگونه میتواند با یک سر و هزاران سودای خود به معلولان رسیدگی کند؟» پس جای تعجب نیست که گاه و بیگاه این گروه از جامعه اعلام کنند: «بهزیستی هدف نگهداری و حرفهآموزی به ما را چنان جزئی انگاشته که امیدی به محقق شدن آن نیست!»
با تمام این تفاسیر شاید بتوان بهترین حسن این سازمان را در دادن و تعمیر برخی لوازم توانبخشی به معلولان برشمرد. برای این قلم نیز ناگوار است که بنویسد: «ویلچر در بازار آزاد قیمتش سر به فلک میکشد و بهزیستی یاریگر آن است؛ در حالی که در برخی از کشورها بیمه نیز چنین وظایفهای را برعهده میگیرد.»
محمد حشمتی فر