شاید آن مرد را بشناسید و شاید هم نه. مشتاقم بگویم، آن مرد نشسته روی صندلی چرخدار که از دویدن و راه رفتن سهمی ندارد، مرد تصمیمات بزرگ است. نه از آن تصمیمات نازک شکننده که با تلنگری فرومیریزد… . او در عوالم نیکویی سیر میکند و جالب است که نوع نگاهش به سرمایهداری برآمده از تمامیتخواهی نیست بلکه منطبق بر رویکردهای اجتماعی و دوری از رنج انسانهاست.
شاید آن مرد را بشناسید و شاید هم نه. مشتاقم بگویم، آن مرد نشسته روی صندلی چرخدار که از دویدن و راه رفتن سهمی ندارد، مرد تصمیمات بزرگ است. نه از آن تصمیمات نازک شکننده که با تلنگری فرومیریزد… . او در عوالم نیکویی سیر میکند و جالب است که نوع نگاهش به سرمایهداری برآمده از تمامیتخواهی نیست بلکه منطبق بر رویکردهای اجتماعی و دوری از رنج انسانهاست و حیرت بر حیرتمان افزوده میشود وقتی با گوشهای خودمان میشنویم در این زمانه که سودای پایبندی به تعلقات مادی و سود و زیان حرف نخست را در مراودات آدمی میزند، تفکر آن مرد، نه مبتنی بر سودمحوری که بر پایه برکت است. «سید محمد موسوی» شهره خاص و عام است و بعید میدانم با اسمورسمش بیگانه باشید. همان مرد کارآفرینی که مطالبهگر تساوی و عدالت در فرصتهاست و زاویه دیدش به سرمایهداری برخاسته از بشردوستی و عشق است.
او سال ۷۹ سرمایه اندکش را در مسیر ارزشهای انسانی صرف کرد و بدون کوچکترین بهرهای از رانتهای دولتی و معافیتهای مالیاتی و گمرکی و با احیای نشان تجاری«فیروز» که به پرتگاه ورشکستگی رسیده بود، ضمن کرامت بخشیدن به انسانها، نهفقط شامپو و صابون که عشق و نوعدوستی تولید کرد و هنوز همچنین است.
او با دستگیری از معلولان و دمیدن روح امید در کالبد رنجور آنان، تولیداتش را با بهرهمندی عادلانه از ثروتهای خدادادی و منابع ملی درآمیخت.شاید قدری اغراقگونه به نظر برسد اما ابایی ندارم از اینکه بگویم، این مرد «خاک را به نظر کیمیا میکند» و بهخوبی میداند، ۱۵ سال آزگار است، معلولی به استخدام دستگاههای دولتی درنیامده و کوششها بهمنظور عادیسازی استخدام معلولان و تشویق و ترغیب کارفرمایان برای بهکارگیری آنان، عملا به فرجام نیکویی نینجامیده است اما جای شعف و شادمانی دارد که «سید محمد موسوی» حوالی یکی از فرعیهای شهرک صنعتی البرز، نزدیکیهای قزوین، جایی پشت دیوارهای بلندش، صاحب بزرگترین برند تجاری محصولات بهداشتی کودک و بنیانگذار مؤسسه غیردولتی کانون معلولان تواناست. او یک سر دارد و هزار سودا و با تبسمی که روی لبهایش نقش بسته، بسیار امیدوار و خرسند است. خرسند که اندوختهاش را صرف طلا و دلار و زمین نکرده و سنگربان تولید است. نشان عالی مدیریت سال ۹۴، نشان عالی کیفیت استاندارد محصول بهداشتی در سال ۹۵ و نشان واحد برتر کیفیت در سه سال پیاپی را کسب نموده و در برابر برندهای خارجی سرخم نکرده است.
این مرد موقر، بادلی آکنده از مهربانی، بنیانگذار فیروز است و مایه فخر و مباهات. نمیدانم آیا راغب است که شیوه منحصربهفردش برای گزینش کارکنان «فیروز» را هویدا کنم یا نه. هرچند این موضوع پوشیده و نهان نیست اما بازهم فاش میگویم و از گفته خود دلشادم که همواره «معلولان در این مجموعه مشغولیت داشتهاند»، حالآنکه در سطح کلان، کنوانسیون حقوق معلولان چندان مورد ملاحظه و مراعات قرار نمیگیرد و دولت بیخیال است و خود را در قبال استخدام این افراد مکلف نمیداند. کارآفرینان و صاحبان سرمایه هم چندان تمایلی ندارند که معلولان را به خدمت بگمارند. در این پراکندگی و نابسامانی، برند «فیروز» با حمایت از حقوق معلولان و جذب آنها، نام خودش را مانا و جاودان کرده است و بهعنوان بزرگترین شرکت بهداشتی شوینده ویژه کودکان در خاورمیانه،
۸۰۰ تن از کارکنانش معلولاند، اما نه بهاینعلت که «سید محمد موسوی» این محدودیت تن که برخی به رنجی جانکاه تعبیرش میکنند را لمس کرده، بلکه به این دلیل ساده و روشن که او در مسیر انساندوستی و عشق به همنوعانش گام برمیدارد و دارای تفکر سودمحور نیست و همانند ثروتمندان مقتصد، با محاسبات اقتصادی به افراد معلول نمینگرد.
«سید محمد موسوی» در قامت کارآفرین، میل و رغبتی ندارد نیروی انسانی را از عرصه تولید کنار بگذارد و به استقبال «اتوماسیون» برود. دیدگاه این کارآفرین مبتنی بر اقتضائات و شرایط زیستی جامعه است، گرچه در اروپا دستگاهها و ماشینآلات بهجای انسان فعالیت میکنند اما این کارآفرین باور دارد که وقتی هرروز گره بیکاری کورتر میشود و نمیتوان این گره را با دندان هم گشود، چرا باید به تقلید از اروپاییها بهسوی اتوماسیون خیز برداشت و قید نیروی انسانی را زد؟
به تعبیر او «در کشورهای اروپایی، نیروی انسانی کم است و هزینه کارگر گزاف، ما انسانی میاندیشیم و حسب آنچه در اجتماع خودمان واقع میشود، در سنگر تولید پایمردی کرده و اشتغالزایی میکنیم. کاری که قادر است نیروی انسانی به سرانجام برساند چرا باید به اتوماسیون حواله داد؟»
فرازهایی از گفتوگوی مکتوب ما با این فعال اجتماعی و کارآفرین برتر را میخوانید؛
شما چگونه به صنعت راه یافتید؟
سال ۱۳۵۸ بهعنوان دانشجو در آمریکا تحصیل میکردم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشتم تا در سازندگی و آبادانی کشورم سهیم باشم و با توجه به اینکه محل خدمت وزندگیام در شهر صنعتی البرز بود، زمینه آشناییام با صنعت و صنعتگران فراهم شد و بالطبع دغدغههای اجتماعی و سیاسی هم داشتم و تمام کوششم این بود که ضمن توانمندی اقتصادی به اهداف و آرمانهای اجتماعی خود دستیابم، به همین منظور مدتی در کسوت مدیرعامل شرکت خانهسازی البرز فعالیت کردم و سپس شرکت گروه مدیران البرز را در سال ۱۳۷۳ با شراکت ۷۰ نفر از مدیران شهر صنعتی البرز تأسیس کردم تا اینکه شرکت فیروز را سال ۱۳۷۹ از طریق مزایده از بنیاد مستضعفان خریداری نمودم. همانطور که میدانید نام تجاری این شرکت «جانسوناند جانسون» بود که سال ۱۳۵۳ راهاندازی شده بود و فعالیت گستردهای نداشت. قبل از واگذاری به بخش خصوصی به شکل دولتی اداره میشد و چند کالا تولید میکرد، در حد ۵ یا ۶ قلم و کارکنانش درمجموع حدود ۳۶ نفر بودند که با کوشش فراوان و عنایت پروردگار ۱۳۰ نوع محصول را هماکنون تولید میکند و حدود یک هزار نفر هم در این مجموعه مشغول به فعالیت هستند.
معلولیت، محدودیت تن و توفیق اجباری است
آیا معلولیت شما موجب محدودیتتان در عرصه اقتصاد و صنعت نشد؟
همواره این موضوع فکرم را به خود مشغول کرده بود که چرا از کودکی معلولم، اما هنگامیکه کانون معلولین توانا را بنیان نهادم، دریافتم که معلولیت، محدودیت است اما ناتوانی نیست و باید این محدودیت را بهعنوان هدیهای از سوی خداوند پذیرفت. جسم آدمی فناپذیر است و باقی نمیماند. این را در مصاحبههای قبلی هم عنوان کردم که «آدمی با افکار ، روح و اعتقادات خودش معنا میشود، من امروز معلولیت را هدیه خدا به خودم میدانم.» معلولیت توفیق اجباری بود و توانستم به این واسطه به درون خود سفرکرده و به جنبههای روحی و معنویام مشغول باشم.
ما در کانون معلولین تعریف درستی از معلولیت داریم و آن را محدودیت تن و عامل خلق و آفرینش میدانیم.
۸۰۰ نفر از کارکنان فیروز معلولاند
حرکت شما به سمت کارآفرینی چطور شکل گرفت و از چه زمانی تصمیم گرفتید که نیروی کار کارخانه را از میان معلولان انتخاب کنید و در حال حاضر چند نفر از نیروهای فیروز دارای معلولیت هستند؟
اشتغال معلولان در شرکت فیروز، موضوع جدیدی نیست و درواقع گروه تخصصی این شرکت با مشاوره مدیران توانمند مؤسسه کانون معلولین توانا از سال ۱۳۸۰ با رویکردهای اجتماعی درزمینه کارآفرینی و اشتغالزایی فعالیت میکنند ولی ما هرگز این موضوع را علنی نکردیم زیرا ذهن عوام اینگونه برداشت مینمود که شاید در پی استفاده ابزاری از معلولان هستیم درصورتیکه بنده خود معلولیت دارم و از سن دو سالگی طعم محدودیت تن را چشیدهام.
آنچه رمز موفقیت ماست، تکیهبر توانمندی و سهگانه عشق ، امید و زندگی است و این باعث شده هر فردی در بدو ورود به کارخانه دریابد که اینجا فقط صابون، شامپو، پودر و کرم تولید نمیشود بلکه چیزی ورای اینهاست.
در شرکت فیروز و کانون توانا با احتساب عاملان فروش در حال حاضر تعداد یک هزار و صد نفر مشغول به کار هستند که حدود ۸۰۰ نفر از آنان را معلولان جسمی حرکتی، نابینا و ناشنوا تشکیل میدهند.
البته باید تأکید کنم که اغلب افراد تندرست شرکت ما نیز از وابستگان نزدیک معلولان مثل همسر، پدر، فرزند و… هستند و عملا درآمد آنان صرف بهبود وضعیت زندگی این عزیزان میشود، چون به دعای خیر آنان و برکتی که از این طریق حاصل میشود ایمان دارم و این ایمان، نشئت گرفته از باور به سرمایهداری الهی است.
اغلب سرمایهداران جامعه ما به روش غربی سرمایهداری میکنند
جای این تفکر و اعتقاد به برکت یا سرمایهداری الهی چقدر در اقتصاد ما خالی است؟ و جای خالی این فرهنگ چه آسیبهایی را دامن زده؟
واقعیت این است که سرمایهداری از نگاه ما با آنچه در دنیای غرب و امپریالیسم مطرح میشود فرسنگها فاصله دارد زیرا ما سرمایه را متعلق به خدا میدانیم. خوب به یاد دارم، همان اوایل انقلاب حرکت مردم علیه اختلاف طبقاتی بود و حتی سخن از جامعه بی طبقه توحیدی هم به میان میآمد. در آن روزها مردم با هر نوعی از تبعیض و نابرابری و امتیازجویی مخالفت میورزیدند. در دنیای آن روز، دو اقتصاد مطرح بود؛ اقتصاد کمونیسم در بلوک شرق و اقتصاد سرمایهداری در بلوک غرب که سوسیالیسم و امپریالیسم است و علیالخصوص فریادهایشان علیه آمریکا بود و بیشتر سخن از دنیای سرمایهداری و این ظالم جهانی و تمامیتخواه بود که دنیا زیرگرده این اقتصاد امپریالیستی زجر میکشید و درواقع ما نه کمونیسم را قبول داشتیم و نه اقتصاد امپریالیسم را بلکه میگفتیم: نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی.
ما اقتصاد را آنگونه میدیدیم که در جامعه، انسان ارزشمند شمرده شود و همه از فرصتی برابر بهرهمند باشند. برای مثال وقتی شما به قانون اساسی رجوع کنید، میبینید که آموزش و تحصیل در جامعه بهطور یکسان برای همه امکانپذیر است و اصلا ما فکر نمیکردیم یک روزی مثلا مدارس غیرانتفاعی داشته باشیم تا آنهایی که تمکن مالی دارند و وضع مناسب مالی دارند بتوانند درس بخوانند و آنچنان درس بخوانند که بتوانند در کنکور هم قبول شوند و متأسفانه گروه دیگری که تمکن مالی ندارند در بدترین شرایط و حتی در سیستان و بلوچستان در کپرها و ویرانهها درس بخوانند…
امروز غالب سرمایهداران جامعه ما به روش غربی سرمایهداری میکنند و سیستم و دولت هم متأسفانه بستر را برای اینگونه نگاههای اقتصادی فراهم ساخته است. در نظام سرمایهداری غربی نقش بانکها را خیلی پررنگ میبینند و جای سرمایهداری الهی، بسیار خالی است. یعنی بعضی از انسانهایی که خدا را قبول دارند و انسانهای باایمانی هستند و مسلمان و شیعهاند؛ حتی آنها هم بیاطلاع از سرمایهداری الهیاند. این سرمایهداری الهی را متولیانی که باید در جامعه ترویج میدادند، کوتاهی کردند و این معضلات حاصل همان غفلتها و کوتاهیهاست….
اگر امروز در دنیا پنج میلیارد و نیم انسان گرسنه هستند و ثروت دنیا در دست یک عدهای معدود است و یهودیها دنیا را با ثروت خود به هر طرف که بخواهند میکشند؛ همه این فجایع ناشی از حکومتهایی است که پایه و ریشه آن سرمایهداری غربی و سرمایهداری امپریالیسم است و تمام مشکلات دنیا حتی مسائل زیستمحیطی، مشکلات فرهنگی، تبعیضها و جنگها حاصل اتکا به اقتصاد امپریالیسم است که ما هم کورکورانه از آن تقلید میکنیم و خلاصه آنکه ما با نهی سرمایهداری مرسوم کاپیتالیسم که همواره عامل فقر، تبعیض و رنج بشر بوده است سعی نمودیم تا مصداقی قابلدرک از سرمایهداری الهی را که برگرفته از زندگی انبیا و امامان معصوم بوده و همواره غریب مانده به دیگر سرمایهداران معرفی کنیم.
با توجه به نوع نگاه شما به مقوله سرمایهداری فیروز چه چشماندازی را برای خود ترسیم کرده است؟ پیام اصلی این شرکت برای کشورهای غربی چیست؟
ببینید شرکت فیروز، وسیله است. منتها وسیلهای مناسب و مؤثر برای اینکه بتوانیم به اهداف اجتماعی خود با پیمودن مسیر سرمایهداری الهی دستیابیم. ما با اتکا به این مسیر، در سنگر تولید پناه گرفتهایم و در پی تحقق ایجاد شغل و ترویج سرمایهداری الهی هستیم و آنان که از این محصولات خرید میکنند، در پرتو حمایت از تولید داخلی و فعالیتهای اقتصادی به تحقق اهداف اجتماعی این مجموعه یاری میرسانند و خود آنها هم بهنوعی کارآفریناند و سهم بسزایی در رشد و بالندگی فیروز بهعنوان سرمایه ملی خواهند داشت و این قابل کتمان نیست.
اگر تغییراتی در وضعیت فعلی حاصل شود و بنا باشد همچنان پرتوان، در سنگر تولید و حیات اقتصادی حضورداشته باشیم،سالنی ویژه براساس استانداردهای تعریفشده در سطح بینالملل افتتاح میکنیم و ضمن جای دادن برندهای نو در سبد محصولات خود، محصولات بهداشتی خانوادهها را نیز تولید خواهیم کرد. از دیگر سو، افق و دورنمای ما آن است که سرمایهداری به سبک الهی را با محوریت برکت و نه کسب سود به منصه ظهور برسانیم و آن را به رخ جهانیان بکشیم و در جهت اهداف اجتماعی و اعتقادی جامعه و اصلاح ساختارهای فکری، بهمنظور نوعدوستی، عدالت و مساوات در عرصه اقتصاد گام برداریم؛ این ارزشآفرینی است که توانمندی معلولان را بهرغم محدودیت تن در سنگر صنعت و تولید اثبات میکند.
شما علت توفیقات پرشمار فیروز را طی ۲۰ سال گذشته مربوط به چه مؤلفهای میدانید؟
فیروز یک شرکت تجاری است که محصولات بهداشتی کودک را در کشور، تولید و عرضه میکند و همچنین صادرات را شروع کرده و اگر موانع ناشی از قوانین دست و پاگیر بانک مرکزی و مشکلات تأمین مواد اولیه حاصل از عدم تخصیص ارز به ما اجازه بدهد، بیشازپیش شاهد درخشش این شرکت خواهیم بود. موفقیت ما از پی تبلیغات یا بهتر بگویم از پی روشهای معمول تبلیغاتی نبوده و ما هیچ هزینهای در تابلوها و آگهینماها و صداوسیما نکردهایم تا در چشم و ذهن مردم جا بازکنیم، این درخشش از پی کیفیت بوده و از پی این بوده که ما رعایت استانداردها را داشتهایم و بالاتر از استانداردها به دلیل اعتمادی بوده که مردم با استقبال و خرید خودشان در بازار از ما داشتهاند، درواقع کیفیت را درک کرده و با این روش، مشتریها استقبال بینظیری از محصولات ما داشتهاند و در دورهای که با تحریم اقتصادی مواجه بودیم و کالاهای قاچاق وارد کشور میشد، مردم از محصولات بهداشتی خارجی استقبال نکردند و ما سالانه شاهد رشد فروش خود بودیم. چرا؟ چون حقوق مصرفکننده را رعایت کردهایم و خواست مشتری را مدنظر قرار دادهایم و محصولات ما بهترین فرمولاسیون و بهترین بستهبندی را دارد، مسلما این خودش بهترین روش تبلیغ است، بنابراین ما از روشهای معمول استفاده نکردهایم و اما در سنگر تولید و در سنگر سرمایهداری، هدف و رفتار ما چندمنظوره است، همین بستهبندی بسیار خوب، همین محصول باکیفیت در کارخانهای تولید میشود که بالای ۹۰درصد از کارکنان آن دچار محدودیت تن هستند و بهاصطلاح معلول هستند و ما هرگز در جامعه نیامدیم تبلیغات کنیم که ۱۹ سال معلولین دارند تولید میکنند ولی در این پنج سال اخیر خود مردم فیروز را رصد کردهاند، رسانهها رصد کردهاند و دریافتهاند که کارکنان شرکت فیروز از معلولین هستند.
حمایت از معلولان، به معنای ارائه کمکهای بلاعوض نیست
از مؤسسهای که برای حمایت از معلولان تأسیس کردید برایمان بگویید.
مظلومیت معلولان برایم آشکار بود و خود بهعنوان کسی که از کودکی معلول بودهام با دغدغههای این مسئله آشنایی کامل دارم و بهاینعلت نهادی مردمی، بدون وابستگی به دولت را بهمنظور تغییر نگرش جامعه در قبال معلولیت و دفاع از حقوق این قشر با همکاری جمعی از معلولان توانمند شهر قزوین، پایهریزی کردم تا تساوی در فرصتها محقق شود، اما با راهاندازی کانون توانا به دنبال این نبودم که مشکلات معلولان را در سطح کشور خودمان رفعورجوع کنم، بلکه قصد و غرضم این بود که مسئولان به این آگاهی برسند که معلولان ناتوان نیستند. بر همین اساس در دشوارترین شرایط و باوجود محذوریتهای فراوان حتی از جانب دولتمردان، به این عرصه وارد شدم و در سطح بینالمللی حضور پیدا کردم.
سرانجام تلاشهای من و همکارانم به ثمر نشست و سال ۸۳ پس از تصویب قانون جامع حمایت از حقوق معلولان توسط مجلس شورای اسلامی، دولت را مجاب کردیم تا به كنوانسيون حمایت از معلولان بپیوندد و پسازآن نیز در سال ۹۶ قوانین قدیمی اصلاح شد و نسخه بازنگری شده به تصویب مجلس و شورای نگهبان رسید، البته به دلایل مختلف این اقدامات تاکنون اثر وضعی آنچنانی در زندگی معلولان نداشته و ما به جهت ضرورت فشار بر دستگاههای اجرايی مجبور شدیم تا سال ۹۸ شبکه ملی تشکلهای غیردولتی معلولان کشور را با مشارکت ۶۰ تشکل غیردولتی از سراسر کشور تحت نظارت وزارت کشور تأسیس کنیم که با نظر لطف دوستان و مدیران تشکلها در حال حاضر ریاست این شبکه ملی بر عهده بنده است و بهطورکلی اعتقاددارم بخش عمده فقدانها و کمبودهای معلولان نشئتگرفته از عملکرد غلط دولت و شیوههای اشتباه تشکلها و خیریهها ست که تصور میکنند حمایت از معلولان، به معنای ارائه کمکهای بلاعوض است.
فیروز را چگونه برندی میبینید و چرا برخی از برندهای ایرانی در بازارهای خارجی موفق نیستند؟
بر این باورم که فیروز سرمایهای ملی است و این برند برای من نیست و باید از آن حفظ و حراست کرد. مثل میراث فرهنگی که ارزش ویژه در کشور دارد، اما اینکه چرا اغلب برندهای ایرانی در بازارهای خارجی موفق نیستند، به نگاه ما و میزان حمایت دولتمردان از بینالمللی شدن برندها برمیگردد… یک برند خوب حاصل مدیریت خوب، کیفیت خوب، تبلیغ خوب و حمایت خوب است که جهانی میشود.
سؤال دیگری که به ذهن خطور میکند، این است که به چه علت از دستگاه و اتوماسیون برای افزایش تولید و کاهش قیمت تمامشده محصولات استفاده نمیکنید؟ چطور شد که به توان و بازدهی معلولان اعتماد کردید؟
همانگونه که گفتم، سرمایهداری از نگاه بنده با سرمایهداری در دنیای غرب و امپریالیسم فاصله بسیاری دارد زیرا ما بر این باوریم که سرمایه متعلق به خداست و سرمایهدار وکیل بر سرمایه است و در همه ابعاد باید به فکر مردم باشند و اندوخته خود را در خدمت اهداف اجتماعی بهکارگیرند.
اگر صنعت در اروپا بهسوی اتوماسیون گام برداشته دلیل نمیشود که ماهم از آنان تقلید کنیم، این نگرش مبتنی بر تفکر غرب و سرمایهداری براساس کسب سود است، ما اینگونه فکر نمیکنیم و برای نیروی انسانی ارزش و اعتبار قائلیم و با توجه به اقتضائات کشور خودمان تولید میکنیم. بنابراین شرایط ما بهگونهای نیست که دستگاه اتوماسیون بیاوریم و جوانانمان بیکار باشند و بعد هم دچار آسیبهای اجتماعی و روحی- روانی شوند. چرا باید به سمت اتوماسیون حرکت کنیم؟ مگر اینجا اروپاست؟! رشد جمعیت در اروپا منفی است و هزینه کارگر هم بسیار گزاف است. برمبنای سرمایهداری الهی، وقتی مشکلات جامعه را میبینیم، نمیتوانیم بیتفاوت باشیم و به اتوماسیون روی بیاوریم و این همان رمز موفقیت ماست که باعث شده هر انسانی در بدو ورود به کارخانه دریابد که اینجا فقط صابون، شامپو، پودر و کرم تولید نمیشود بلکه ما با اعتماد به معلولان، سهگانه عشق، امید و زندگی را تولید میکنیم.
طی سالهای اخیر بارها و به بهانههای مختلف لوح تقدیر و تندیس گرفتهاید و از شما بهعناوینمختلف تقدیر بهعملآمده. اساس و معیار انتخاب شما برای دریافت این تعداد لوح چه بوده است؟
کارآفرینان در کشور ما حمایت نمیشوند و مسئولان اغلب به اهدای لوح و تندیس قناعت میکنند درصورتیکه نگاه کشورهای توسعهیافته اینگونه نیست و جایگاه کارآفرین در نظر آنان، ارزشمند است و قوانین حمایتی خاصی تدوین و اجرا میکنند تا کارآفرینان همچون عامه مردم گرفتار روزمره نباشند و به همت آنان بیکاری و پیامدهای حاصل از آن، یعنی آسیبهای اجتماعی ریشهکن شود ولی در کشور ما، با توجه به وضعیت بد اقتصادی ایستادگی در سنگر تولید، دلوجرئت میخواهد و در این شرایط بحرانی با همان سود اندک که شاید در مقابل سرمایهام توجیهی نداشته باشد ایستادهام چون دلم نمیخواهد با تعطیلی کارخانه، کارگرهایم، معیشتشان لنگ بماند.
تعطیلی و تعدیل نیرو در فیروز، دور از انتظار نیست
با توجه به تحریمها و مشکلات اقتصادی، امروز شرایط شرکت فیروز چگونه است؟
با نهایت تأسف اکنون با توجه به شرایط موجود تعطیلی شرکت فیروز و تعدیل نیرو در این واحد صنعتی، دور از انتظار نیست و در آیندهای نهچندان دور، بسیاری از عزیزان معلول که یگانه کورسوی امیدشان تأمین معیشت خانواده بوده، علاوه بر دشواریهای ناشی از معلولیت، با مشکلات عدیده دیگری نیز مواجه خواهند شد. زیرا در حال حاضر بهرغم تأکیدات مؤکد مقام معظم رهبری در حمایت از تولید ملی، با توجه به مشکلات موجود درزمینه نوسانات قیمت ارز و عدم تخصیص ارز به شرکتهای فعال و محدودیتهای اعمالشده از سوی بانک مرکزی، بهشدت با مشکل تأمین مواد اولیه مواجه هستیم؛بهنحویکه هماکنون مواد اولیه در گمرکات کشور در انتظار تخصیص ارز است ولی ارز موردنیاز تخصیص داده نشده و حتی امکان تأمین ارز آزاد هم وجود ندارد و درنتیجه اجازه ترخیص کالا صادر نمیشود که این موضوع موجب توقف برخی خطوط تولید ما گردیده است و نکته جالب اینکه میزان ارز برآورد شده جهت تداوم فعالیت شرکت فیروز تا پایان تابستان ۱۴۰۰(یعنی یک سال دیگر) چیزی حدود ۱۰ میلیون یورو است که در مقایسه با سایر متقاضیان و آن دسته از آقایان که ۱۶ میلیارد دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی را به بهانههای مختلف از کشور خارج کردند و سرنوشت آنهم معلوم نیست بسیار ناچیز است.
با توجه به مسائلی که مطرح کردید بهعنوان یک تولیدکننده ملی، بزرگترین موانع تولید را چه میبینید؟ و این مشکلات ناشی از چیست؟
همه تولیدکنندگان و صنعتگران بهدرستی میدانند که باوجود شعارهای بسیار مسئولان در وصف بهبود وضعیت اقتصادی کشور، سیر صعودی تعطیلی کارخانهها و کوچکتر شدن سفره کارگران کاملا ملموس است و باید بپذیریم که مشکلات مملکت ما ترامپ و دولتهای اروپايی نیستند بلکه مشکلات ما از یکسو ناشی از سوء مدیریت اداری و قضائی و از سوی دیگر حاصل عدم وجود امنیت اقتصادی در کشور است. در دنیای اقتصاد سرمایهگذاران عموما به دنبال منافع مادی خود هستند. برای درک این مسئله، بهتر است نگاه کنیم به کشورهای توسعهیافته که برای جذب سرمایهگذاران خارجی چه اقداماتی انجام میدهند و چه مزیتهایی ایجاد میکنند. ما اینچنین عمل نمیکنیم، حالآنکه سرمایهگذاران، بسیار زیرک و هوشیار هستند و اگر مزایا و امنیت لازم اقتصادی را حس نکنند به این وادی قدم نمیگذارند و توان و دارایی خود را در این راه مصروف نمیدارند. اگر آن امنیت نباشد و زیرساختهایی همچون برق، گاز، سوخت، زمین و بسیاری از مسائل دیگر مهیا نباشد، قادر نیستند کالای خود را بهراحتی وارد بازار سرمایه کنند، از سوی دیگر باید این اطمینان حاصل شود که کالای ساختهشده به نرخ خیلی ارزانتر از مبادی قانونی وارد کشور نمیشود. درست است که ما درباره سرمایهداری الهی و برکت سخن گفتیم اما بسیاری از سرمایهگذاران نگرش دیگری داشته و به سود خود میاندیشند. طبعا بدون امنیت اقتصادی، نمیتوانند سرمایهگذاری کنند و متأسفانه این امنیت در بانکها نیز وجود ندارد و با سودی که مطالبه میکنند، عملا تولیدکنندگان را ضمن غارت، دلسرد کرده و از این وادی دور میکنند.
به نظر شما «اقتصاد مقاومتی و جهش تولید» چگونه میتواند تحقق یابد؟
پاسخ به این پرسش، از این منظر اهمیت دارد که ببینیم، قرار است در برابر کدام مانع بایستیم. آیا باید تمامی تقصیرها و نقصانها را به گردن تحریمها و آمریکا بیندازیم؟ آنهم در وضعیتی که قوانین و مزیت ویژهای برای جذب سرمایهگذار و رونق تولید در کار نیست و این امر، دامنه گستردهای دارد. بهعنوانمثال، هیئت دولت، قوانین حمایتی برای کارآفرینان در نظر نگرفته و بانکها هم سازوکار شفافی ندارند و بر سر راه تولیدکنندگان سنگاندازی میکنند و بعضا از قواعدی پیروی میکنند که این قواعد، هیچگونه تفکیکی میان تولیدکننده و غیر تولیدکننده قائل نشده، بنابراین نباید تصور شود که موانع ما، فقط مربوط به بیرون است، این دیدگاه اشتباه است. به این دلیل که ۸۰ درصد موانع ما مربوط به داخل کشور است، چون ارادهای برای حمایت از کارآفرینان و برخورد با رشوهگیرها وجود ندارد و این عدم تسهیل قوانین بهمنظور فراهمسازی بسترهای اقتصادی باهدف فعالیت بهتر کارآفرینان، موانعی است که خودمان ایجاد کردهایم و عدم اختصاص ارز دولتی و یارانهها نیز به همین ترتیب است و اینها ربطی به تحریمها و دولتمردان ندارد.
اشتغالزایی در گروی تدوین قوانین حمایتی برای سرمایهگذاران است
شما بهعنوان کارآفرین ملی، چه انتظاری از رئیسجمهور و دیگر متولیان برای برونرفت از چالشهای پیش روی صنایع دارید ؟
ابتدا به سخنی از مقام معظم رهبری اشاره میکنم که میفرمایند: «فساد اقتصادى انگيز ه سرمایهگذاری سالم و مشروع را از بين میبرد» و سپس میگویم:
اولا:رونق صنعت ، تولید و اشتغالزایی برای جوانان الزاماتی دارد؛ نخست امنیت سرمایهگذاری است و این امنیت در برگشت سرمایه و سوددهی امکان تحقق دارد و در گروی آن است که یکسری قوانین حمایتی را تدوین کنیم و بانکها هم در ارائه تسهیلات همکاری لازم را با تولیدکننده داشته باشند.
ثانیا:کارآفرینان در کشورهای توسعهیافته، تحت حمایت و عنایت دولتها هستند، بنابراین باید آنان را در ابتدا دستهبندی کرد و مطابق فعالیتی که انجام میدهند، به لحاظ قانونی و امنیت در مقوله سرمایهگذاری و ارائه تسهیلات موردحمایت قرارداد.
ثالثا: قرار بود، پس از هدفمندی یارانهها و افزایش قیمت حاملهای انرژی، یارانهای به مردم و یارانهای هم به کارآفرینان و تولیدکنندگان اختصاص یابد که ما در مقام عمل، شاهد تحقق این موضوع نیستیم.
رابعا: ضرورت دارد با تشکیل کمیتهای تخصصی در استانها، وضعیت کارگاههایی که تعطیلشده و یا در رکود به سر میبرند را مورد ارزیابی قرارداد چون بعضی از اینها، دستگاهها و ماشینآلاتشان قدیمی است و برای حضور در بازارهای جهانی و رونق صادرات، نیازمند دستگاههای جدید و تخصیص وامهای سرمایهگذاری و بلندمدت هستند و لزوما مخمصه و تنگنای آنان مربوط به سرمایه در گردش نیست.
سخن پایانی؟
جان کلام آنکه یک فرد بهتنهایی قادر نیست در عرصه اقتصادی و اجتماعی به کامیابی و موفقیت برسد و درخشش و موفقیتم، مرهون نیروهای خدوم در کانون توانا و فیروز است که مدیریت منابع انسانی آنچنان آنها را به هم پیوند داده که یک گروه منسجم متشکل از نیروهای آرمانی هستند، یعنی ریشه مدیریت منابع انسانی ما آرمانی نگریستن است و چه درحرکتهای اجتماعی و چه درحرکتهای صنعتی و سرمایهداری، رویکردهای ما اجتماعی و نگاهمان الهی و همچنین سرمایهداری ما سرمایهداری الهی است و این عامل، باعث موفقیت ما شده است و اگر بنده بهعنوان نماینده سازمان در محافل خبری و همایشهای ملی و بینالمللی شرکت میکنم و نشانهای مدیریت منابع انسانی و یا کارآفرینی دریافت میکنم،درواقع این سازمان من است که این افتخارات را کسب میکند.
نویسنده : گروه اجتماعی روزنامه رسالت – مرضیه صاحبی