عرفان شیروانیلک نوجوان نابینایی گچسارانی که همچون نواختن استادانه ویلون خود استاد موسیقی امید است، قصد دارد قابلیتهای خود را به رخ دنیا بکشاند.
عرفان شیروانیلک نوجوان نابینای گچسارانی یکی از چهرههای شاخص در حوزههای مختلف علمی، هنری و ادبی بوده که با وجود بیبهره بودن از نعمت بینایی با دنیایی از امید و پشتکار به آیندهای پر از نور و روشنایی میاندیشید.
گفتوگوی صمیمی را با این هنرمند نابینا و خانواده وی میخوانید:
مثل همه گفتوگوها باید از معرفی خودتان شروع کنید.
۱۱ ماهه بودم که مادرم متوجه نابینایی من شد، مهد کودک را از سه سالگی آغاز کردم و پنج سالم بود که به مدرسه رفتم و یادگیری خط بریل را از طریق آقای نفیسنژاد و سپس مادرم یاد گرفتم.
شما با اینکه نابینا هستید اما سازهای موسیقی به ویژه ویلون را خوب مینوازید از علاقه خود به موسیقی بگویید.
علاقه به موسیقی در من از سن هشت سالگی آغاز شد در آن سالها آواز میخواندم و به موسیقیهای مختلف گوش میدادم یادم میآید با قوطی و هرچه دم دستم بود به قول خودم آن زمان به نواختن موسیقی میپرداختم.
خوب ادامه بدهید.
علاقه به بازیهای کامپیوتری و بازیسازی از سن ۱۰ سالگی مرا به این حوزه کشاند، اما مدتی بعد از این حوزه دست کشیدم.
از تحصیلات و وضعیت علمی خود هم بگویید.
نویسندگی هم از دیگر علایق من بود که به همراه علاقه به موسیقی در من ایجاد شد که در این حوزه نیز داستانهای زیادی به رشته تحریر درآوردم؛ البته باید بگویم درس خواندن یک نابینا با دیگران متفاوت به نظر میرسد و یک نابینا شاید دچار چالشهایی شود که حتی آرزوهای خود را نیز به فراموشی بسپارد، اما من هیچگاه ناامید نشدم.
در زمینه نویسندگی بیشتر توضیح بدهید.
در حال حاضر مجموعهای از داستانها و نوشتههای خود را در مجموعهای جمعآوری کردهام، اما هنوز نامی برای آن انتخاب نکردهام که در این مجموعه داستان کفش پاره که با انتشار در رسانههای مختلف اینترنتی طرفداران زیادی پیدا کرد نیز وجود دارد؛ البته با تغییراتی.
از موسیقی بگویید و نوازندگیتان.
از دوران کودکی به نوازندگی علاقمند بودم و به دلیل علاقه زیاد وارد این عرصه شدم در ابتدا با این چالش روبرو شدم که چگونه با چشمانی که نمیبینند موسیقی کار کنم؛ بالاخره بسیاری از سازهای موسیقی جای انگشت یا کلاوی دارند که باید دیده شده و با انگشت نواخته شوند و این امر برای من کمی مشکل به نظر میرسید.
جالب شد ادامه دهید.
در میان سازهای موسیقی ویلون را انتخاب کردم که نه کلاوی داشت و نه جای انگشت که این کار را برای یک نابینا سختتر میکرد. پدرم با استادهای مختلفی در خصوص آموزش من صحبت کرد و آنها اما آموزش یک نابینا آن هم آموزش ساز ویلون را کاری غیرممکن میدیدند. با پیگیری پدرم یکی از اساتید موسیقی به نام مسعود افشاری کار آموزش من را بر عهده گرفت که بعد از چندین جلسه از کار من راضی است.
در حال حاضر چه آهنگهایی را مینوازید.
در حال حاضر تعدادی از موسیقیهای سنتی از جمله مرغ سحر و الهه ناز و تعدادی از آهنگهای محلی قشقایی از جمله کارهایی است که در حال تمرین و نواختن آنها هستم؛ در مجموع افزون بر ۶۰ موسیقی سنتی و محلی را کار کردهام.
از موسیقی بیشتر حرف بزنید.
موسیقی بسیار گسترده است موسیقی دنیای بسیار بزرگی دارد، آموزش موسیقی، یادگیری موسیقی و ساخت موسیقی از گستردگی موسیقی خبر میدهد.
شنیدهام علاقه خاصی به ساخت بازیهای کامپیوتری نیز دارید.
بله، همیشه کنجکاو بودم که یک رایانه چگونه کار میکند با آشنایی با رایانه به دنیای بازیهای رایانهای وارد شدم، اما در اوج دوران بازیهای گیم به دلیل نابینایی نتوانستم بازی کنم و سعی کردم با صدا بازی کنم خیلی از بازیها را با صدا بازی کردم. بزرگتر که شدم از خودم پرسیدم چرا من بازیساز نشوم و در حال حاضر بزگترین آرزوی من نیز ساخت بازیهای رایانهای است.
شما چگونه با این وضعیت دید خود بازیسازی را انتخاب کردهاید.
بازیسازی تنها ساخت بازی گرافیکی نیست و در ساخت یک بازی، گروههای مختلفی نقش دارند از نویسنده کارگردان گرفته تا گروههای مختلف که من نیز در این حوزه فعال خواهم بود. بازیسازی و موسیقی برای من مثل قلب و روح است که با کنار گذاشتن یکی از آنها توان ادامه زندگی برای من وجود نخواهد داشت.
نقش خانواده در پیشرفتهای شما چقدر تأثیرگذار بود.
در پاسخ به این سئوال شما باید بگویم کمتر مادری شاید مانند مادر من در حق فرزند خود فداکاری کرده باشد مادر من با گذشتن از درس و تحصیلات خود با تمرکز بر روی من و یادگیری خط بریل تمام وقت و زندگی خود را علاوه بر امورات خانه بر تعلیم و آسایش من گذاشت و مانند فرشتهای مهربان مرا یاری کرد؛ همچنین پدرم مانند کوهی استوار همیشه در تمامی مراحل حامی و پشتیبان من بود و البته برادرم عرفان کوچولو که مانند چشم بینایی همراه من بود؛ به عنوان مثال او همیشه کفشهای مرا آماده پوشیدن میکند و با انجام بازیهای رایانهای مرا به همراهی دعوت میکند با بودن او و خانوادهام نابینایی را احساس نمیکنم.
مثل اینکه رتبه برتر علمی کشوری را نیز کسب کردهاید.
بله در سال تحصیلی ۹۰/۹۱ رتبه یک کشوری را در کانون قلمچی به دست آوردم و سال دیگر نیز با معدل ۷۵/۱۹ رتبه یک کشور را به دست آوردم که در مجله و نشریات عکسها و مصاحبههای من منتشر شد، اما به دلیل علاقه شدید به موسیقی از میان قلمچی و موسیقی، من موسیقی را انتخاب کردم.
در مورد بازیسازی بیشتر توضیح بدهید.
ببینید میخواهم برای یکبار هم که شده شانس خود را به چند دلیل در این خصوص امتحان کنم و مانند فرود گرگین یکی از بزرگترین آهنگسازهای نابینا موفق باشم میخواهم به دنیا ثابت کنم که یک نابینا با هیچ کسی فرق ندارد؛ به همین دلیل قصد ساخت کامپیوتری در خصوص بازیهای کامپیوتری را دارم که در این زمینه در حال حاضر در حال تحقیق و بررسی از طریق سیدیهای آموزشی با کمک خانواده خود هستم.
در ادامه با زهرا پناهندهگیر مادر عرفان به گفتوگو مینشینیم.
از شرایط ویژه عرفان بگویید.
ازدواج ما در شرایط سنی پایینی شکل گرفت و عرفان همان سال نخست ازدواج به دنیا آمد که متأسفانه در شبی که بسیار گریه میکرد و ما برای درک این گریه وی را به همه جا بردیم و تنها جایی که به فکرمان نرسید چشم پزشک بود که ناگهان چشمان وی به صورت سفیدی درآمد و پس از آن وی دچار نابینایی شد.
از مشکلات بگویید.
از روز نخست تا امروز که در خدمت شما هستیم با روحیه و انرژی تمام و کمال در خدمت رفاه و آسایش عرفان بودهام و هیچگاه لحظهای در این خصوص خم به ابرو نیاوردم و این را واقعاً از ته قلب ابراز میکنم.
عرفان میگوید به خاطر او از تحصیلات خود گذشتهاید.
بله به خاطر پیشرفت و آینده پسرم از تحصیلات خود گذشتم و همه وقت و انرژی خودم را صرف کمک و آسایش وی کردم. همواره و در همه جلسات و هر جایی که لازم بود با وی همراه شدم که در نخستین قدم با یادگیری خط بریل طی دو سال و سپس آموزش به وی، کار خود را آغاز کردم که البته از تلاشهای همسرم نیز نباید غافل بود.
با چه هدفی این کار را کردید. آیا فکر نمیکنید میتوانستید در کنار کمک به وی به تحصیلات خود نیز برسید؟
نه چنین امکانی نبود؛ من تمام وقت خودم را صرف پسرم کردم و هنوز نیز به این روند ادامه میدهم، چراکه مطمئن هستم عرفان جایگاه بسیار بزرگی در جامعه پیدا خواهد کرد من به توانمندیهای وی اعتماد دارم.
علیشیروانیلک پدر عرفان نیز در گفتوگوی مختصر با فارس شرکت کرده است.
چه انتظاری از مسئولان و جامعه دارید؟
انتظارم از مسئولان حمایت و پشتیبانی از نابینایان است، چراکه واقعاً مسائل مالی بسیار تأثیرگذار است؛ البته علاوه بر حمایتهای مالی باید مسئولان حمایتهای معنوی و کاربردی از جامعه نابینایان داشته باشند.
منبع:سایت دفتر فرهنگ معلولین