یکی از مشکلات مهم معلولان، اشتغال است اشتغال نه فقط یافتن راهی برای کسب درآمد است بلکه فواید فراوان دارد. شغل بیانگر بخشی از هویت فردی است و یکی از اجزای تعریف شرایط زندگی یک فرد محسوب می شود. فرد شاغل می تواند زندگی خود را با زمان بندی بهتری از عوارض تنظیم کند. شغل همچنین مانعی در راه بسیاری از عوارض روانی مانند اضطراب و استرس، عزت نفس پایین، اعتماد به نفس مختل شده و بسیاری موارد روانشناختی دیگر است. وجهه ای که شغل به فرد شاغل می دهد در بسیاری از موارد پایگاه اجتماعی او و حتی خانواده اش را معین می سازد.
نحوه کردار و رفتار و حتی پندار افراد نیز تا حدود زیادی متأثر از شغلی است که اتخاذ می کنند. شغل در کنار مولفه های دیگری مانند تحصیلات و درآمد، جزو مهمترین مولفه های زمینه ای اند که پژوهشگران برای تحلیل یافته های تحقیقاتی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی به آن توجه می کنند.
وقتی صحبت از مشاغل مرتبط با افراد معلول می شود موضوع کمی پیچیده تر هم می شود. گسترش ادبیات مربوط به حوزه های حقوق بشر، عدالت اجتماعی و رویکردهای ضدتبعیض از سوی دولت ها و نهادهای مدنی ملی و بین المللی از یک طرف و ارتقای یافتن سطح دانش و آگاهی مردم و به تبع آن افزایش انتظارات و توقعات آنها برای دستیابی به مسیرهای آرامش، رفاه و زندگی توام باکیفیت و مطلوب باعث شده تا پدیده معلولیت بیش از پیش اهمیت پیدا کند.
امروزه با وجود مباحثی که در باب شمول اجتماعی (به این معنی که همه مردم باید صاحب حق و وظیفه باشند و هیچ فردی نباید از حقوق شهروندی و مزایای حضور در جامعه بی بهره بماند ) و انسجام اجتماعی صورت می گیرد حساسیت ویژه ای در بحث افراد به معلول ایجاد شده اما موانع بسیاری در راه اشتغال افراد معلول به عنوان یکی از مولفه های تشکیل دهنده «جامعه انسانی منسجم» وجود دارد که مختصر به چند موضوع اشاره می شود: معلولیت مفهوم نسبتا گسترده ای است. به ویژه وقتی طبقه بندی جدید از معلولیت مطرح شد این دامنه گسترده تر هم شد و در آن طبقه بندی تصور همیشگی وجود یک ویلچر یا صاحب ابزارهای کمکی برای نشان دادن نماد معلولیت، به تاریخ پیوست.
بنابراین نمی توان گفت افراد معلول (به معنای اعم) قادر و شاید هم حاضر به انجام چه اموری هستند و برای انجام چه اموری در جامعه تمایل یا توان ندارند اما به هر روی باید پذیرفت که ممکن است برخی کارها با همان تعريف پذیرفته شده از عدالت، در توان یا شأن فرد دارای معلولیت نباشد.
افراد معلول در بسیاری از موارد، برای ادامه زندگی مستقل در جامعه و حتی تقویت جایگاه در خانواده شان نیازمند شغل با کیفیت و آبرومند هستند. حفظ کرامت و شأن انسانی فرد معلول در بسیاری موارد بستگی به آن دارد که وقتی خود را معرفی می کند از شخصیت اجتماعی اش سخن بگوید و بنابراین، آن تمرکز تاریخی از نقص جسمانی یا روانی به توانمندی و دارایی تغییر کند. فرد معلول که بتواند درون جامعه باشد و خود را با هیاهوی بازار تولید و خدمات وفق دهد می تواند مسیر کارآفرینی را برای دیگران هموار کند. کم نداریم بر روی زمین افرادی که در عین نقص در جسم و روان خود به نسبت کل جامعه، توانسته اند کارخانه ای عظیم به پا کنند و بسیاری از افراد دیگر را پیروزمندانه و عزتمندانه شاغل کنند به گونه ای که در کوران رقابت در بازار کاملا سربلند بمانند. بنابراین، بیکار ماندن افراد دارای معلولیت، نقص در بازار تولید و خدمات را نشان می دهد به این معنی که در به حداکثر رساندن ظرفیت های خود ناتوان است .
خانواده فرد معلول ممکن است از شغل او تأثیر بگیرند. جدا از همراهی مالی و تقویت توان اقتصادی خانواده، فرد معلول می تواند با اتخاذ شغل روحیه ای مضاعف به سایر اعضای خانواده منتقل کند و این پیام را صادر کند که «معلولیت اگر چه ممکن است محدودیت هایی ایجاد کند اما به معنای ناتوان بودن نیست و فرد معلول می تواند عضوی توانمند کننده در خانواده باشد.».
جامعه با وجود یک فرد معلول اما توانا و توانمند نیروی مضاعف خواهد گرفت. مگر نه این است که انسانها هدف و در عین حال ابزار توسعه اند؟ جامعه ای که بتواند از ابزارهای موجود خود به نیکی بهره بگیرد می تواند مسیر توسعه یافتگی را با شتاب بیشتری طی کند.
در جامعه ای که هر یک از افراد آن به بهانه های مختلف طبقه بندی می شوند به مرور موتورهای محرک اجتماع رو به اضمحلال و فساد می روند. در جامعه ای که اعضای آن، هر یک به قاعده ای مجعول کنار گذاشته میشوند امید توسعه یافتگی یک توهم و یک رویای بی تعبیر است. جامعه ای که رمز توفیق را «وحدت کلمه» می داند نمی تواند از کسی با قشری صرف نظر کند. خدا را شکر، ما در ایران جدا افتادگی ها را نداریم، همه در برابر هم مسوولیم و همه به فكر وحدت و انسجام ملی هستیم بنابراین، اگر گاهی ظرفیت های بالقوه قشری با گروهی کشف نمی شود و یا از کاروان اتحاد موقتا جا می ماند. این ناشی از جاافتادگی سهوی است نه جداافتادگی برنامه ریزی شده.
این اتفاق نه فقط برای افراد معلول بلکه برای بسیاری از اقشار جامعه همچون سالمندان، کودکان، زنان و هم می افتد. به همین دلیل هم هست که ما امید داریم که اگر موضوع شغل و پیشه افراد معلول گاهی مغفول می ماند و اگر لايحهای ولو برای یک دهه در نهاد قانون گذاری معلق می ماند یا مثلا موضوع حق بیمه کارفرما و یا ۳ درصدها و ۱۰ درصدهایی که در قوانین مصرح و مصوب کشور هست گاهی ساکن می مانند، به دلیل پهناوری کشور و مسائل عدیده و لازم الرفعی است که در آن وجود دارد. .
بر اساس همین باور هم نکات بالا یادآوری شد تا در جهت تقویت وحدت کلمه و انسجام اجتماعی بخشی از توجه خود را به گروه معلولان اختصاص دهیم تا نه فقط یک گروه که همه جامعه از آن سود لازم را ببرند.