سوال اول ) چرا بحث در این خصوص مهم است .
حقیقت مساله این است که تقریبا تمام والدین درگیر با اوتیسم ، نگران مساله ی مدرسه رفتن فرزندانشان هستند .
طبیعی هم هست . تصور کنید اگر برای شما این موقعیت پیش بیاید که یک متخصص بگوید فرزند شما ، دچار مشکلی در رشدش است که متفاوت از سایر همسالانش رشد خواهد کرد ، حتی شاید پسرفت داشته باشد ، در ارتباط برقرار کردن با سایرین ضعیف خواهد بود و … ، ناخودآگاه تجسمی که از بهبود شرایط در ذهنتان نقش می بندد این است که فرزندتان وقتی شش ساله شد ، به مدرسه ی عادی برود . اگر من این سالهای باقی مانده تا شش سالگی را با فرزندم ، ” بکوب ” و “تخت گاز” کار کنم ، آیا وقتی شش سالش شد به مدرسه ی عادی می رود ؟ آیا می تواند شاگرد متوسطی در کلاس درس باشد ، آیا می تواند با همکلاسی هایش -حداقل ارتباط قابل قبول- را برقرار کند ؟ آیا از درسهای سر کلاس ، برداشت صحیح و مطلوبی خواهد داشت ؟ ..
مدرسه در ذهن همه ی ما ها ، اولین اجتماع هدفمند و رسمی کودکان همسال است . در مدرسه کودکان با سن یکسان جمع می شوند ، ارزیابی می شوند ، مورد آموزش قرار می گیرند ، پرورده می شوند ، اجتماعی می شوند ، دستورپذیر می شوند ، منظم می شوند و می آموزند که چگونه باید دوش به دوش سایر همسالان ( که نمادی از جامعه ی آینده است ) ، تحت لوای مدیریت معلم و مدیر و ناظم ( که نمادی از حاکمیت و انتظام هست ) زندگی پرباری داشته باشند .
من طرفدار این نظریه نیستم اما اگر بخواهیم با خودمان صادق باشیم باید اذعان کنیم که برای اکثر خانواده ها مدرسه رفتن ، از بازی کردن مهم تر است . بارها دیده ام که وقتی برای والدین توضیح می دهم که فرزندشان به لحاظ فرم بازی ، دو سال از همسالانش عقب تر است ، نگرانی خفیفی در چهره شان نقش می بندد ولی اگر بگویم فرزندشان یک سال از جهت آموزشی ، ازهمسالانش عقب تر است ، نگران می شوند و شروع می کنند به بررسی قانون که آیا می توانند فرزندشان را یک سال دیر تر به مدرسه بفرستند یا نه .. ( و این که چقدر دوراندیشانه به این توجیه روی می آورند که این همه بچه هستند که تخت گاز درس می خوانند اما یک سال پشت کنکور می مانند .. خب ایرادی ندارد که فرزندمان یک سال دیرتر برود ، چون در نزدیکی های کنکور ، می تواند این یک سال تاخیر را جبران کند . )
شاید هم طبیعی باشد ، از قدیم ، بازی کردن کار سازنده ی ای به نظر نمی آمده .. اما یادگرفتن خواندن و نوشتن ، یعنی وارد شدن به زبان رسمی مکتوب و قابل قرائت . یادگرفتن خواندن و نوشتن ، یعنی ارتقاء سطح عملکردهای زبان و ارتقاء کمی و کیفی ابزارهای ارتباطی . مدرسه رفتن و دانش اندوزی ، کار اصلی کودکان در سنین 6 تا 12 سال است و کسی نمی تواند منکر آن باشد . ( گرچه که خیلی راحت ، همین والدین ، از اهمیت کم نظیر بازی به عنوان کار اصلی کودک در سنین 1 تا 5 چشم می پوشند ) .
برای جمع بندی این قسمت ، باید گفت که نگرانی والدین در این زمینه غیر قابل انکار هست . حتما باید مورد توجه قرار بگیرد . حتما باید به سوالات و نگرانی ها در این مورد پاسخ صحیح داده شود . حتما باید برای پیشبرد برنامه های درمانی ، نه نیم نگاه بلکه نگاهی جامع به عملکرد تحصیلی و آموزشی آینده ی کودک نیز انداخت .
سوال دوم ) مدرسه رفتن چه فایده هایی برای کودکان دارد .
در قسمت قبلی ، فایده های مدرسه رفتن بصورت جسته و گریخته مورد اشاره قرار گرفت . این جا بصورت منظم تری به فوائد مدرسه رفتن اشاره می کنیم .
الف ) از دیدگاه کاردرمانی
– هر بازه ی سنی به صورت معمول دربرگیرنده ی یک نقش هست . کودکان در سنین بین 6 تا 12 سال ، ( و غالبا وقتی به سن نوجوانی می رسند تا سن 18 سال ) ، نقش محصل را در جامعه ایفا می کنند . از دیدگاه کاردرمانی ، ما باید خیلی به این مساله توجه کنیم که اختلال و مشکل پیش آمده ، چه تاثیری بر ایفای نقش معمول آن فرد برجای خواهد گذاشت . بعد از آن در یک فرایند منظم و منطقی باید به فرد کمک کنیم که نقش هایی که به واسطه ی آن اختلال ، از ایفای آن بصورت مستقل ناتوان شده است را بازیابی کند و در آنها مستقل شود . پس اولین فایده ی مدرسه : سیستم و مکانیزمی برای ایفای نقش مدرسه رو – محصل
ب ) از دیدگاه فیزیولوژیک
– نظم ساعات خواب و بیداری – نظم ساعات فعالیت
– بهبود وضع تغذیه
– افزایش ظرفیت عملکردهای ذهنی
ج) از دیدگاه رفتاری
– افزایش تحمل نشستن
– افزایش رفتارهای هدف محور
– افزایش دستورپذیری – وقتی می گوییم دستور پذیری، این اصطلاح را خشن و دیکتاتورمابانه نخوانید . بلکه منظور این است که کودک مبتلا به اوتیسم برای تعامل با محیط انسانی پیرامون خود ، باید بیاموزد که همان قدر که سایرین سعی در شناختن دنیایش دارند و به دل او راه می آیند و سعی دارند خواسته های او را اجرا کنند ، او نیز برای حفظ و برقراری این رابطه ی دو سویه ، گاهی باید از آنچه در سرش می گذرد موقتا دست بکشد و به خواسته های دیگران اولویت بدهد و حرف آن ها را هم بشنود . حال اصطلاح دستور پذیری رایج است . اما می ترسم وقتی این کلمه را بگویم مادران دلسوز و دلرحم ، از من دلخور شوند که : مگر زندگی ایده آل برای فرزند ما ، زندگی در سیرک است که باید فرزندمان دست آموز و دستورپذیر باشد ؟
د ) از دیدگاه یادگیری
– افزایش مهارتهای ادراکی و مهارتهای پیش نوشتاری – کار با دست – کار دستی – کار با متریال و مواد ترسیمی و …
– افزایش مهارتهای شناختی ، استدلال ، قیاس ، استنتاج ، توانایی تفکیک و طبقه بندی ، تشخیص اشتباه ، اصلاح اشتباه ، برنامه ریزی برای انجام یک فعالیت
– افزایش اطلاعات عمومی و درک مفاهیم پایه نظیر رنگها ، اسامی ، صفات و ..
– یادگیری مشاهده ای و اجتماعی و تقلید از عملکرد سایر همسالان
– ارتقا مهارتهای زبانشناختی و کلامی
ه ) از دیدگاه اجتماعی
– ارتباط با همسالان در فضایی با ساختار منظم
– افزایش تعامل ، مشارکت ، رقابت و تمرین این وضعیت در جهت آماده شدن برای زندگی دوران بزرگسالی
– افزایش مسئولیت پذیری اجتماعی
– درک هنجارهای اجتماعی
– شکل گیری و تقویت بازی های گروهی
– دوست یابی – سهیم شدن ، تقسیم کردن ، چانه زدن ، دعوا کردن ، تجربه ی موقعیت های متنوع در دو سر طیف غلبه یا اطاعت
و ) از دیدگاه روانشناسی
– ساخت اعتماد به نفس
– اصلاح خودپنداره و کمک به خودشناسی
– درک مفهوم هویت نقش – هویت جنسی – هویت فردی و هویت جمعی
منبع: وبلاگ کاردرمانی