گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در حقوق افراد دارای معلولیت:
بحران کرونا نشان داد معلولان هنوز از مفهوم واقعی جامعه بینالمللی معلولیت بسیار دورند
این مصاحبه فرصت بزرگی برای شنیدن گزارشی از کاتالینا دوانداز، گزارشگر ویژه پیشین سازمان ملل متحد در حقوق افراد دارای معلولیت است که به تازگی دوران ششساله کار خود به عنوان گزارشگر ویژه حقوق افراد دارای معلولیت را به پایان رسانده و جامعه بینالمللی را در جهت تحقق حقوق افراد دارای معلولیت هدایت کرده است.
با خواندن این مصاحبه درمییابیم چگونه معلولیت و پیشینه کاتالینا در کارش سهیم میشوند، چگونه او دشواریهای رسیدن به این جایگاه از میان نخبگان امر را پشت سر گذاشت، کلیشه نشد و عنوان خاص خود را پیدا کرد.
این مصاحبه فرصت بزرگی برای شنیدن گزارشی از کاتالیناست که به تازگی دوران ششساله کار خود بهعنوان گزارشگر ویژه حقوق افراد دارای معلولیت را به پایان رسانده، شغلی که جامعه بینالمللی را در جهت تحقق حقوق افراد دارای معلولیت هدایت میکند.
با خواندن این مصاحبه درمییابیم چگونه معلولیت و پیشینه کاتالینا در کارش سهیم میشوند، چگونه او دشواریهای رسیدن به این جایگاه از میان نخبگان امر را پشت سر گذاشت و چگونه کلیشه نشد و عنوان خاص خود را یافت.
همچنین به این پرسشها میپردازیم که اکنون کجاییم، معلولیت چگونه باید در تعامل با دیگر مسایل حقوق بشری قرار گیرد، بحران کوید 19 چه چیزهایی به ما نشان داد و چالشهای پیش روی جامعه معلولیت کدامند.
صحبت با کاتالینا همیشه دریافت من از معلولیت و ارتباطم با آن را به نحو چشمگیری ارتقا میدهد. مصاحبه را بخوانید و ببینید چرا.
معرفی کاتالینا دواندز
کاتالینا دواندز آگوئیلار یک وکیل و مدافع حقوق بشر اهل کاستاریکاست. او اکنون سفیر کاستاریکا در سازمان ملل متحد و نخستین گزارشگر ویژه حقوق افراد دارای معلولیت است.
او در جایگاه یک گزارشگر ویژه، همچون رهبر در حقوق افراد دارای معلولیت عمل میکرد و با راهنمایی، سیاستمداری و توصیه دادن از کجرویها جلوگیری میکرد. گزارشگران ویژه کارشناسان مستقلی هستند که از سوی سازمان ملل برای گوشزد کردن مسئولیتهای جامعه بینالمللی تعیین شدهاند.
مسئولیت کاتالینا از سال 2015 آغاز شد و بر سه پایه کاری استوار بود: ارتقای شهروندی، حضور اقتصادی، و دریافت معلولیت به عنوان بخشی از تنوع بشری.
تلاشهای ویژه او سازمان ملل را به تصویب «راهبرد فراگیری معلولیت» وا داشت، او تا آخرین لحظات در اعتبار حکم مسئولیتش فعال بود و نشان آشکار آن، تدوین اصول و رهنمودهای بینالمللی دسترسی به عدالت برای افراد دارای معلولیت است.
مصاحبه با کاتالینا
گزارشگر ویژه پیشین سازمان ملل متحد در حقوق افراد دارای معلولیت میگوید: برایم دشوار است که مسئولیتم را بخش بخش ببینم، چون از نظر من همهاش یک کل بود. این مسئولیت بهعنوان یک طرح کلی تعریف شده بود که در آن همه چیز باید منسجم باشد. ما سه حوزه داشتیم: درباره جنبههای اجتماعی – اقتصادی و مشارکت مدنی درباره «شهروندی فعال» که بر مشارکت بیشتر مدنی و سیاسی و رسیدن به مفهومی جامع از تنوع بشری دلالت دارد.
کاتالینا دوانداز ادامه میدهد: راهبرد معلولیت و فراگیری سازمان ملل یک ابتکار عمل بزرگ بود اما تلاش زیادی در پس آن نهفته بود. خیلی چیزها در این راه با هم همراه شدند. کار گروهی قوی با افرادی باتدبیر و دارای جایگاههای شغلی حساس. ما منابع در اختیار داشتیم، اما بیشک منابع را از این جهت داشتیم که کار، نتیجهبخش بود. البته جامعه معلولیت بسیار مرا حمایت کردند، زیرا اگر مشارکتی کار کنی، همیشه ایدههای نو برایت هست.
وی میافزاید: چگونگی ارتباط با اتحادیه بینالمللی معلولیت و شکلگیری آن جالب بود. من از ابتدا کوشیدم تا مشارکتی عمل کنم، بازگشت به گذشته و بررسی اندیشه جامعه معلولیت تمرین بسیار مهمی بود. گاه این فرصت را داشتم که جامعه را با گفتن این جمله که «ببین، این یک فرصت است و تنها یک قدم با آن فاصله داری!»، به پیش برانم.
دوانداز در خصوص چگونگی قانع کردن مردم و راز نفوذ کلامش تصریح میکند: وقتی صحبت از تجربه زندگی شخصی من میشود، باید بگویم من هویتهای متعدد ندارم، من یک هویت دارم که هر آنچه که من هستم را میسازد. من یک کاستاریکایی، یک زن، یک زن میانسال، یک مادر، یک مادر با ضایعهنخاعی، و یک همسرم. تمام این تجربههای من یک کلیت را ساختهاند و این کل تواناییهای خاصی دارد. کاستاریکایی بودن بخش بزرگی از آن است. این خصیصه ملی است که مردم من خوباند و میکوشند راههایی برای تعامل بهتر و پیوستن به جریان گفتگو بیابند.
زنی در دنیایی کاملا مردانه
وی در خصوص راز نفوذ کلامش در نحوه قانع کردن مردم میگوید: صحبت از تجربه زندگی شخصیام بحثی است که زیاد مطرح میشود، باید بگویم من هویتهای متعدد ندارم، من یک هویت دارم که هر آنچه که من هستم را میسازد، من یک کاستاریکایی، یک زن، یک مادر، یک مادر با ضایعه نخاعی، و یک همسرم و تمام این تجربههای من یک کلیت را ساختهاند، این کل تواناییهای خاصی دارد و کاستاریکایی بودن بخش بزرگی از آن است. این خصیصه ملی است که مردم من خوبند و میکوشند راههایی برای تعامل بهتر و پیوستن به جریان گفتگو بیابند. من یک زنم، من یک دخترم.
او ادامه میدهد: من خواهری معلول دارم که صبر زیاد را به من نشان داد. او نوعی معلولیت ذهنی پیشرونده داشت. بنابراین، همیشه فرصتی برای امتحان کردن راههای جدید تعامل موثر با او وجود داشت، راهی برای قانع کردن فردی که هیچگاه به استانداردهای ارتباط برقرار کردن تو خو نمیگیرد و ما در دنیایی کاملا ذهنی هستیم، وقتی از همان سرنخهای همیشگی برای برقراری ارتباط استفاده میکنیم و هرگز به این نمیاندیشیم که مردمان دیگری هستند که همان سرنخهای را دنبال نمیکنند.
کاتالینا میافزاید: در مورد این که چگونه دیگران را قانع میکنم، به نظرم علت آن آمیزهای از چند چیز است. البته که یک ویژگی شخصیتی است. اما تقویت آن کار زیادی میبرد. تلاش زیادی میخواهد تا با مردم بیامیزی. از خودت مایه میگذاری. به نظرم مهم این است که متاعی بفروشی که کاملا به آن باور داری، چیزی که خودت به مهم و راهبردی بودنش قانع شده باشی و آنگاه مردم آسانتر به آن جذب میشوند.
او تأکید دارد: به نقاط ضعف و کمبودها هم آگاهم. گاه فکر میکنم باید کمتر صحبت کنم. فکر میکنم برخاستنم از محیطی فقیر، نداشتن تحصیلات برابر با کارشناسان برجسته حقوق بشر، با هزاران عنوان و مدرک دکتری، موجد وضعیتی خاص برای من شده است. من زنی هستم در دنیایی کاملا مردانه.
دواندز بیان میکند: آسان نبود که جایی برای خود بیابم. انگلیسی را خوب حرف نمیزدم. چیزهای زیادی بود که میدانستم نمیتوانم ارائه دهم. شاید تواناییهای زیادی داشتم اما هنوز دشوار بتوانم خودم را به این گروه نخبه متعلق بدانم و معتقدم این ناشی از اعتماد به نفس من بود.
وی تصریح میکند: لازم است تا برای رهبران یا متخصصان آینده، به ویژه آنان که از کشورهای در حال توسعه میآیند، بر آن تاکید شود. باید بدانیم گرچه ما بسیاری از استانداردهای غربیها را نداریم، مسایلی هست که ما میتوانیم مطرح کنیم و به همان اندازه اهمیت دارند. ارتباط با واقعیت. چیزی که به واقع میتوانی تجربه کنی و از آن آگاه شوی و با آن احساس یگانگی کنی. میدانی نداشتن حمایت اجتماعی یعنی چه، میدانی دسترسپذیر نبودن یعنی چه و میدانی نداشتن هیچگونه حمایت مالی چه معنایی دارد؟
کتالینا تأکید دارد: پس این منم، یک «زن موفق» اما وقتی به یک آسایشگاه رفتم و دختری ششساله را دیدم که کاملا به حال خود رها شده بود توانستم خودم را به جای آن دختر ببینم. میتوانستم من به جای او باشم. پس من تعهد دارم نشان دهم این دختر کوچک تمامی فرصتهای پیشرفت و رفتن به دنبال آرزوهایش را دارد. گاه بسیار دشوار است زیرا احساسات را برمیانگیزد. ادامه دادن شغلی چنین احساسی دشوار است، اما اهمیت آن دقیقا از همین رو است.
باید فراتر از آرزوها رفت
وی در مورد اینکه آیا کسی را دیدهای که آرزو داشته باشد به جای تو باشد، توضیح میدهد: این برمیگردد به همان صحبتهای ابتداییام. در آن فقط احساسات نبود. فکر بود، پیشنهاد بود، راهکار بود و رهنمود. من همیشه کوشیدم بسیار جدی باشم. چون کارم بسیار جدی بود. وقتی با یک وزیر، دبیر کل سازمان ملل و با اعضای کمیته مینشینی باید چیزی بیش از احساسات در چنته داشته باشی و فراتر از آرزوها بروی.
این گزارشگر ویژه معلولین در ادامه میگوید: یک بار در جایگاه سفیر برخوردی داشتم که شگفتزده شدم. مردم میآمدند و به من میگفتند «نمیدانستم ناخوشی». جو بین گزارشگران ویژه و کارشناسان حقوق بشر خیلی سطح بالا است. هیچ راهی برای فریبکاری نیست. باید به واقع چیزی معنادار ارائه دهی وگرنه دیگران باورت نمیکنند و عروسکی بیش نخواهی بود. برای من هیچ گاه چنین اتفاقی نیفتاد. این موضوع به من امکان داد تا نکات مشکل را در یک قالب مهم قرار دهم. مردم همینکه آنجا بودند، میپذیرفتند که جلسات ما در محیطی نهچندان دسترسپذیر برگزار میشود.
ما اهلیت قانونی میخواهیم
به گفته کاتالینا احساسات مهم است اما هرگز کافی نیست. مسأله این است که جامعه معلولیت باید خیلی کار کند. این چیزی فراتر از افزایش آگاهی است. باید راهکارهای جدی بیافریند و در سیاستگزاریها حضوری فعال داشته باشد. ما اهلیت قانونی میخواهیم، و اگر خود ندانیم چگونه و اگر همبستگی در میانمان نباشد، چگونه میتوانیم در مسیر تحقق آن پیش برویم؟ این فقط یک اعلامیه اصول نیست، این یک حرکت عملی رو به جلو است. ما میکوشیدیم پاسخهای علمی و فنی برای مسایل پیدا کنیم. برای خود من مهم بود که بدانم راه رو به جلو کدام است. کار در بعضی جاها سادهتر است، و در بعضی جاها هنوز خیلی سخت است. کل بحث در خصوص اهلیت قانونی، بحث راجع به خشونت و تهدید، نیازمند تحلیل بیشتری هستند.
او میگوید: برخی مسایل دشوارند زیرا سیاسی یا مستلزم صرف پول هستند. مسایل دیگری هست که اساسا مبتنی بر توانمندسازی است و آن هنگامی است که مردم فکر میکنند افراد دارای معلولیت «ناتوان» هستند. در چنین شرایطی گفتگو بسیار دشوار میشود، روح تفوق قالب میشود و «ما بهتر میدانیم، ما در این امر متخصصیم.»
کنوانسیون حقوق معلولان توانست گروههای مختلف را یکی کند
او در خصوص چگونگی افزایش تلاشهای بینالمللی برای افراد دارای معلولیت توضیح میدهد: بااینکه وقفهای در پیشرفت حقوق بشر ایجاد شده اما همزمان بزرگترین پیشرفت در حقوق بشر نیز در همین دهههای اخیر اتفاق افتاده. مسایل تغییر میکنند اما گام به گام.
به گفته کاتالینا نقطه عطف کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت این بود که توانست گروههای مختلف را یکی کند. ما از زنان، کودکان، مردمان بومی حرف میزدیم، ما راجع به همه افراد دارای انواع معلولیت حرف میزدیم. شاید سالمندان یا دگرباشان جنسیتی از جمله گروههایی بودند که کمتر بدانها پرداخته شد. با این حال نباید از نظر دور داشته که جامعه معلولین مراقب بود که در دام برخی مسایل بغرنجتر سیاسی نیفتد.
او تصریح میدارد: ما را درک کردند – و این بخشی از احساسی بودن و وجه دلسوزانه قضیه بود – امتیازی بود که جامعه معلولین نسبت به دیگر گروههای حقوق بشری داشت. چه کسی میتواند به افراد دارای معلولیت نه بگوید؟ سیاستمداران و حکومتیها بیشک دوست ندارند شاهد تظاهراتی از سوی دارندگان صندلی چرخدار باشند. بنابراین ما این مزیت را داریم اما در ازای آن، مسئولیت داریم تا برای پیشرفت حقوق بشر برای همگان بکوشیم. همه چیز در واقع در حال تغییر است و ما شاهد ثمربخشی هرچه بیشتر جنبشهای میانگروهی هستیم.
جنبش حقوق معلولیت بخشی از جنبش حقوق بشر است
کاتالینا در پاسخ به این سؤال که آیا پیروان سیاستهای ضد حقوق بشری میتوانند معلولیت را پوششی بر کار خود قرار دهند، بیان میکند: این دقیقا همان نقطهای است که همه آبروداری میکنند. ما باید به خوبی بر این نکته آگاه باشیم که تنها راه اجتناب از آن، اطمینان یافتن از این امر است که جنبش حقوق معلولیت به واقع بخشی از جنبش حقوق بشر است. پذیرش این امر مسئولیت زیادی به دنبال دارد، نمیتوانی علیه حقوق زنان باشی، نمیتوانی آن را نادیده بگیری و به آن عمل نکنی.
او ادامه میدهد: حتی در مورد حقوق افراد دارای معلولیت گزینشی عمل میکنند. فقط درباره برخی موضوعات صحبت میکنند مانند معلولیتهای جسمی. وقتی نوبت به مسایل پیچیدهتری مثل موسسات و نهادها میرسد، مکالمه تمام است و این بسیار مهم است. در حقوق افراد دارای معلولیت، مهم نیست که دولت تا چه حد توسعه یافته، تا چه میزان دموکراتیک است و تا چه حد مبتنی بر حقوق بشر است. خوشنامترین دولتها آشکارا علیه افراد دارای معلولیت تبعیض قائل میشوند و آن را به بدترین شکل توجیه میکنند. مثلا فرانسه را داریم که کودکان دارای معلولیت را در محیطی زندان مانند نگه میدارد. بنابراین، مساله چیزی فراتر از بدگمانیهای معمول است.
بحران کوید نشان داد معلولان هنوز از مفهوم واقعی جامعه بینالمللی دورند
کاتالینا در بحبوحه بحران کوید و تأثیر آن در امور جامعه بینالمللی معلولین نیز بیان میدارد: پیش از کوید اوضاع خوب بود. به نظرم کوید نشان داد که هنوز از مفهوم واقعی جامعه بینالمللی معلولیت بسیار دور هستیم. ما در اولویت نبودیم، البته اگر اصلا کسی به ما فکر میکرد. کوید تصویر خوبی از جایگاه واقعی افراد دارای معلولیت نشان داد. ما جزو تصمیمگیران نیستیم. حرفی از دسترسپذیری نیست، حرفی از حمایت اجتماعی نیست، حرفی از خدمات حمایتی نیست.
او میافزاید: میخواهم خوشبین باشم. شرایط میتوانست بدتر از این باشد، چون الآن دستکم ما آگاهی داریم. چالش ما این است که باید راهبردی فکر کنیم. باید بتوانیم فرصتهای درست را برگزینیم تا به یک تحول حقیقی دست یابیم. وقتی منابع زیادی در اختیار نداری، پس باید نقاط کلیدی را انتخاب کنی چرا که آنچه انجام میدهی قرار است تاثیرات گوناگونی به بار آورد.
به گفته این گزارشکر ویژه معلولین برای راهبردی عمل کردن باید جدی بود، بیشتر بر پایه مدارک و شواهد عمل کرد. باید هرچه بیشتر و عمیقتر درباره حرکت رو به جلو گفتگو کرد. برای شخص من، به نظرم خوب بود که دورهام پایان یافت، من از همه ظرفیتم استفاده کرده بودم. من شروع به کشف عرصه و دانشی کردم که برای حل بسیاری از این مسایل نیاز بود.
وی تأکید میکند: ما بیشتر و بیشتر به افرادی نیاز داریم که در تحقیق و درک رویههای سیاستگزاری و هم مسایل نظری میکوشند. به عنوان جامعه معلولین، ما باید از آن حمایت کنیم. این تنها راه برای آمادگی جهت پاسخگویی مناسب و ربودن فرصتها در وقت درست آن است. تا بتوان حتی فرصتهای نو آفرید. این آسان نیست، چالشی است برای کل جامعه معلولین. چگونه میتوان بحثها را در سطح عالی ادامه داد و همزمان گروههای کوچک محلی را هم روشن کرد و به میدان آورد، به طوری که نظرات شایسته بدهند. باید ارتباط را به گونهای نگه داری که مدام در جریان مسایل باشی و بدانی چه چیزهایی نیازمند تغییرند.
او میگوید: برای من، گرفتن این شغل جدید بهعنوان سفیر فرصتی برای گفتمانی گستردهتر درباره حقوق بشر است. به محض اینکه کارم را شروع کنم، همواره رویکرد صحیح حقوق معلولیت را در هر آنچه که خواهم کرد، به کار خواهم گرفت.
ما باید بر یک مبنای درست جریانسازی کنیم. این تنها مربوط به آن دسته از معلولانی که در رأس کار هستند نمیشود، زیرا اگر ما افراد معلولی داشته باشیم که از مسایل آگاه نباشند، این بیشتر مضر خواهد بود تا مفید. از همین رو است که باید بکوشیم راهبردی عمل کنیم و یک شبکه حمایتی برای افراد دارای معلولیت ایجاد نماییم تا جریانسازی صورت پذیرد.
پیتر: وقتی با شما صحبت میکنم، حس میکنم باید هر چند سال که میتوانم روی معلولیت کار کنم.
کاتالینا: تا همیشه.
////
تهیه کننده: پیتر تورز فرملین- مشاور مستقل حوزه حقوق افراد دارای معلولیت
مترجم: دکتر سمانه شعبانی، مشاور حقوق افراد دارای معلولیت