پیک توانا پای گفتگو با یکی از پرسنل فعال کانون توانا؛
کانون توانا از من دختری اجتماعی ساخت
اگر در یک جمله بخواهم کانون را توصیف کنم میگویم کانون دقیقا همان جایی است که من را به یک دختر پرتلاش و اجتماعی تبدیل کرد و انگیزه زندگی با افرادی به جز خانوادهام را برایم مهیا کرد.
در سن 9 سالگی وقتی کلاس سوم ابتدایی بودم توسط آقای سید محمد موسوی، بنیانگذار کانون معلولین توانا، با این مجموعه آشنا شدم و از آنجایی که جزء دانشآموزان ممتاز مدرسه به شمار میآمدم این امتیاز را در اختیار داشتم که در جشنواره تشویق دانشآموزان ممتاز شرکت کنم و به عنوان یاد بود و تشویق جایزه بگیرم و به یاد دارم اولین هدیهای که به من دادند توپ والیبال بود نکتهای که جالب به نظر میرسد این است که به تمامی دانشآموزان ممتازی که دارای محدودیت بودند بدون قرعهکشی جوایزی اهدا میشد و آنها هم همچون دانشآموزان تندرست تشویق میشدند، اینگونه مراسمات موقعیت مناسبی بود تا من و دوستانم بتوانیم به روی صحنه موفقیت قدم بگذاریم و عدم تفاوت خود با همسن و سالهایمان را به اثبات برسانیم؛ بعد از گذراندن سالهای تحصیل و شرکت هر ساله در این جشن امروز دانشجوی ارشد مهندسی کامپیوتر هستم.
اینها را صبا(زینب) نوروزی میگوید. او سالهای اول آشنایی با کانون توانا تصور میکرد این مجموعه مکانی برای نگهداری افراد دارای معلولیت است، و چون تا آن زمان موقعیتی برای ارتباط با همنوعانش فراهم نشده بود از این رو، از روبهرو شدن با آنها نوعی ترس در دل داشت اما پس از گذشت سالها، زمانی که او در مقطع دبیرستان مشغول به تحصیل میشود توسط یکی از مدیران کانون توانا به نام خانم بریانی که از قضا از دبیران مدرسه او نیز بود به این مجموعه دعوت میشود و همزمان آشنایی با آقای حسینی که در آن زمان معاونت اجتماعی سازمان را بر عهده داشتند موجب ترغیب و تشویق او برای حضور در کانون میشود. صبا در بین حرفهایش به یاد جملهای از حاج آقا موسوی میافتد «درسَت رو ادامه بده و حتما به دانشگاه برو زیرا تو در آینده باید از مدیران کانون توانا باشی» همین جمله تلاشش را برای تحصیل دوچندان میکند و خوشبختانه در جایگاه امروزش مدیریت آیتی و وبسایت این مجموعه را بر عهده دارد.
صبا یک دختر فروردینی در بیستوهفتمین روز از اولین فصل سال 1363 و در روستای «بَکَندی» یکی از روستاهای توابع استان قزوین متولد شده است، در حال حاضر ساکن مهرگان این استان است. او فرزند بزرگتر و تک دختر خانواده است و سه برادر دارد.
این عضو موفق از ناحیه دو دست و یک پا به طور مادر زادی دارای معلولیت است، او میگوید: به دلیل مادرزادی بودن معلولیتم بدون اینکه خود متوجه این موضوع شوم با این شرایط کنار آمدم و زمانی که خودم را شناختم به همان شکل تفاوتها را پذیرفتم که در واقعیت هستند. از کودکیاش که سخن میگوید بیشتر از خوبیهای آن دوره یاد میکند: در هنگام بازی همبازیهای کودکیام در یارکشی من را انتخاب میکردند به همین دلیل حتی در بازیهای کودکانه هم متوجه معلولیتم نمیشدم.
معلم کلاس اولم برایم موکت پهن کرد
زمانی که برای ثبت نام کلاس اول ابتدایی به مدرسه رفتیم مدیر مدرسه ابتدا از ثبت نام من خود داری کرد و پیشنهاد داد باید در مدرسه استثنایی درس بخوانم اما با تلاش مادرم و همچنین معلم کلاس اولم خانم پناهی توانستم در آن مدرسه تحصیل کنم، از آنجایی که من برای نوشتن از پاهایم کمک میگرفتم نمیتوانستم مانند سایر دوستانم بر روی نیمکت بنشینم به همین دلیل خانم پناهی تکه موکتی را در گوشه کلاس برایم پهن کرد تا بتوانم بدون هیچ مشکلی درس و مشقهایم را بخوانم و بنویسم اما بعد از مدتی پدرم میز مخصوصی برای من سفارش داد و آن میز مناسب شرایط من طراحی شده بود، پس از آن توانستم به راحتی همانند بچههای دیگر بدون دغدغه بنشینم و بنویسم. از آنجایی که به درس علاقه داشتم همیشه به عنوان شاگرد اول کلاس انتخاب میشدم.
کانون توانا مهمترین فصل زندگی
وقتی فصلهای زندگیام را مرور میکنم مهمترین فصل زندگیام را کانون معلولین توانا رقم زده است، شاید به جرأت بتوانم بگویم بودن در کنار همکارانم که همانند یک خانواده هستیم از بهترین و قشنگترین حسهای درونی و بیرونی من محسوب میشود. فکر کردن به اینکه اگر روزی کانون توانا نبود و حاج آقا موسوی این قشر را صاحب شغل نمیکرد برایم آزاردهنده است و نمیدانم آینده و زندگی من چه شکلی به خود میگرفت و اگر در یک جمله بخواهم کانون را توصیف کنم میگویم کانون دقیقا همان جایی است که از من یک دختر پر تلاش و اجتماعی ساخت و انگیزه زندگی با افرادی به جز خانوادهام را برایم مهیا کرد.
مهمترین علت ماندگاری من در این مجموعه انگیزه و انرژی بخشیدن شخص آقای موسوی و همچنین حمایتهای مدیران کانون توانا بود که به مرور زمان تبدیل به یک احساس خوب و تعصب به این سازمان شد، با وجود اینکه بیرون از کانون توانا پیشنهاد کاری داشتم اما علاقهام به اینجا باعث شد بمانم و بعد از این هم خواهم ماند زیرا از زمانی که دانشجو بودم از طرف این مجموعه حمایت شدهام و امروز وقت آن رسیده است تا کانون نتیجه حمایتش را ببیند.
تقدیر از طرف ریاست جمهوری
در سال 1397 به نمایندگی از کانون توانا به عنوان کارمند نمونه سال انتخاب شدم و ازجانب ریاست جمهوری و مقام معظم رهبری مورد تقدیر و تشویق قرار گرفتم و این اتفاق بزرگ و مهم انگیزه من را برای ادامه تحصیل و تلاش برای پیشرفتهای بیشتر در زمینههای مختلف را چند برابر کرد زیرا در آن روز در کنار نخبگانی قرار گرفتم که در کنار آنها احساس ضعف میکردم و برعکس این موضوع این بود که حضور من در کنار این افراد برایشان جالب و زیبا بود.
من بر این باورم هر کسی به نوعی میتواند با تلاش و کوشش موفق باشد و این موضوع به معلول یا غیرمعلول بودن ارتباطی ندارد، من برای رسیدن به موفقیتهایم مسیر زیادی را طی کردهام و اگر بخواهم آنها را برایتان بازگو کنم از تلاشم در ورزش میگویم که در رشته تنیس توانستم با پا مسابقه دهم و مقام سوم قهرمانی کشوری را کسب کنم و همچنین در رشته شطرنج مقام دوم کشوری را بدست آورم و یا در زمینه تحصیل موفق به دریافت مدرک ccna وphp شوم، قبولی در مقطع کارشناسی ارشد مهندسی کامپیوتر از دیگر موفقیتهای من به حساب میآید.
معلولیت در کشور ما یعنی…
معلولیت در جامعه ما یعنی تحقیر شدن، یعنی نادیدهگرفتهشدن و با وجود داشتن تمام تواناییهایت یعنی تنها و منزویشدن، یعنی جنگیدن با مشکلات اقتصادی، اما دیدگاه من کاملا عکس دیدگاه جامعه است، من به عنوان یک فرد دارای معلولیت میگویم: که همیشه شرایط جسمیام موجب پیشرفت من شده است زیرا همیشه اراده کردهام تا توانمندیهایم را به اثبات برسانم و با وجود تمام محدودیتها کارهایی را انجام دهم که یک فرد تندرست نمیتواند از عهده آن برآید.
کلام آخر
در آخر میخواهم از زحمات کسی تشکر کنم که در این سالها در کنار من و با من بوده است، کسی که اگر سالهای طولانی هم تلاش کنم نمیتوانم محبتهای او را جبران کنم و قدردان او باشم زیرا او آنقدر مهربان است که توصیفش در یک کلمه «مادر» جای نمیگیرد؛ و همچنین قدردان زحمات آقای موسوی و آقای هادیپور هستم که با اعتماد به من، فرصتی در اختیارم گذاشتند تا بتوانم خود و تواناییهایم را ثابت کنم.
مهدیه برنگ
عکس از میثم کلانتری
1 دیدگاه
جلال میرزائی
روزتان بخیر
من در کانادا هستم و الان مقاله ای در باره خانم صبا نوروزی خواندام اگر امکان داره پیچ اینستگرم ایشان را داشته باشم
با سپاس